Memoirs – Showra Makaremi
138
ها یادداشت
هــای مجاهدیــن صحبــت های مختلــف راجــع بــه برنامه در جلســه کـرد. خیلـی مختصـر بخواهـم بگویـم تـا آنجایـی کـه مـن متوجـه می گرفــت. شــدم فعالیتــش ایــن ســه مرحلــه را در بــر می کردنــد. احتمــال دارد پشــت هــا کارهــای صنفــی می در انجمن ه ـا صنف ـی کردن ـد ول ـی در بی ـرون فعالیت پ ـرده کاره ـای دیگ ـری می شـدند و مقـالات بـود. در انجمـن مـادران مسـلمان دور هـم جمـع می کردنــد. تــا آنجایــی کــه مــن اطــاع ی مجاهــد را تفســیر می مجلــه هــا بــود. یعنــی کــرد، این دیــدم کارهایــی کــه فاطمــه می دارم و می س ـازماندهی و تش ـکیلت و رف ـت و آم ـد و پخ ـش تراک ـت. ب ـه ه ـم کردنــد. دیدنــد و یارگیــری می دادنــد، آمــوزش می آمــوزش می هایـی جلساتشـان عمدتـا حـول ایـن محورهـا بـود. مدتـی صـرف برنامه ش ـد ک ـه چگون ـه بای ـد جل ـو رف ـت ک ـه بع ـد ی ـواش ی ـواش دیگ ـر می شــد، بیشــتر حالــت هــا بیشــتر می تندتــر شــد هــر چــه فشــار بــر آن کردن ـد. گرفتن ـد و بیشــتر بــه ارتجــاع حملــه می دفاع ـی بــه خــود می فاطمـه خیلـی فعـال بـود و قبـل از دسـتگیری تظاهـرات را سـازماندهی کـرد. یـک بـار پاسـداران بـه دفترشـان حملـه کردنـد امـا نتوانسـتند می او را بگیرن ـد. برخ ـی از تظاهرکنن ـدگان چاق ـو خوردن ـد. کل در تمـام ایـران قصـد داشـتند دفاتـر مجاهدیـن را اشـغال کننـد. رفتنــد بــرای هــا می بعضــی جاهــا خــود مــردم از جملــه خانواده ســفید و افــراد رفتــم. بــا تعــدادی افــراد ریش مقاومــت. مــن هــم می ایســتادیم. داخــل رفتیــم جلــوی محــل می ملــی و ســالم شــیراز می خواســتند بــه دفاتــر مجاهدیــن رفتیــم ولــی بــه افــرادی کــه می نمی هـا گفتیـم حملـه نکنیـد. دلیـل و منطقـی نـدارد، این حملـه کننـد، می انـد. برویـد پلیـس بیاوریـد. ولـی شـما چـه کـه کاری غیرقانونـی نکرده کنیـد؟ مـن دو بـار رفتـم. اللـه حملـه می کاره ایـد کـه بـه عنـوان حزب بـار آخـری کـه آمدنـد دفترشـان را بگیرنـد، از محلشـان خـوب دفـاع کردنـد. ضـرب و شـتم بـود و افـراد از خـارج بـه طـرف داخـل سـنگ
Made with FlippingBook HTML5