Memoirs – Showra Makaremi

پیشگفتار "ای قـرآن بـزرگ کـه خـود شـاهد و ناظـر بـر ایمـان و اعمـال مـن هس ـتی ب ـدان و آ گاه ب ـاش ک ـه ت ـرا در روز قیام ـت در پیش ـگاه ع ـدل تریـن شـاهد و ‌ دانـم تـو منصف ‌ طلبـم چـون می ‌ الهـی بـه شـهادت می گویـم ‌ تـو می ‌ تریـن ناظـر هسـتی. ای قـرآن عزیـز درد دلـم را بـه ‌ آ گاه کنـم. ‌ از ظلـم و سـتمی کـه بـر مـن روا داشـته شـده بـه تـو شـکایت می یـک دختـرم را کـه شـش ماهـه حاملـه بـود بـا شـوهرش در بندرعبـاس اعـدام کردنـد یـکدختـرم را بـا داشـتن دو طفـل ۶۱/۷/۲۵ بـه تاریـخ معصـوم یکـی پنـج ماهـه یکـی سـه سـاله، بـا پـدری دردمنـد و مـادری در شـیراز بازداشـت کردنـد. مـدت ۶۰/۳/۲۵ علیـل و فلـج، در تاریـخ هف ـت س ـال و ش ـش م ـاه ک ـه م ـدت س ـه س ـال آن ـرا در ی ـک س ـلول هـای پایـش ‌ ها کـه ندیـد ناخن ‌ انفـرادی گذرانـد چـه زجـر و شـکنجه را بـه ضـرب شـاق درآوردنـد پـرده گوشـش را بـه ضـرب سـیلی پـاره کردنــد دندانهایــش را شکســتند، تمــام مــدت از ملقــات حضــوری ها را بـه اسـم اسـام و ‌ بـا طفـان معصومـش مانـع شـدند. ایـن سـتم ه ـا ‌ حمای ـت از اسـام روا داشـتند. ای خـاک ب ـر سـر مناف ـق اگـر آن منافـق بودنـد مسـلمانی شـما کجـا رفـت و چـه شـد. آیـا ایـن انصـاف مـاه دوندگـی پشـت ‌ مسـلمانی اسـت کـه بعـد از هفـت سـال و شـش ه ـای بندرعب ـاس، گچس ـاران، ته ـران و ش ـیراز ش ـماره قب ـری ‌ در زندان عدالت ـی ب ـه ‌ ب ـه م ـن بدهن ـد ک ـه آی ـا در آن باش ـد ی ـا نباش ـد. زه ـی بی ایمانـی بـه اسـم دیـن و آن هـم دیـن مقـدس اسـام، ‌ اسـم عدالـت و بی

Made with FlippingBook HTML5