Zendan dar Iran
جائی که نه خدا هست نه قانون
زندان در ایران جایی که نه خدا هست نه قانون به شهادت 90 تا دهه 60 نامه از زندانیان از دهه 50
2017 ، چاپ اول: واشنگتن توانا (آموزشکده آنلاین برای جامعه مدنی ایران) پروژهای از:
© E-Collaborative for Civic Education 2017 Bethesda, Md, USA • www.eciviced.org www.tavaana.org • info@tavaana.org حقوق چاپ و نشر برای ناشر محفوظ است
ی در ایالات �� ازمان غیرانتفاع �� ک س �� ) ی ECCE( E-Collaborative Civic Education آوری اطلاعات و ارتباطات برای آموزش و ن �� ت که از ف �� اس 501c3 متحده آمریکا، تحت کند. ارتقای سطح شهروندی و زندگی سیاسی دموکراتیک استفاده می ترکی داریم که �� تیاق عمیق مش �� ازمان اش �� ا به عنوان بنیانگذاران و مدیران این س �� م هروندی، �� هروند، دانش ش �� ت. همچنین برای ما، ش �� های جوامع باز اس دهنده ایده کل �� ش شهروندی یک فرد در محافظت از جامعۀ سیاسی دموکراتیک پایه و ئولیت و وظیفه �� مس ها برخوردار هروندی باید از آن �� طور که حقوق عام بشر که هر ش اس کار است؛ همان �� اس ی را تنها نظام سیاسی قادر به تأمین �� دموکراس ECCE . د، اساسی و بنیادی هستند �� باش هروندی و سیاسی برای تک تک شهروندان و امنیت برابری �� های ش طیف کاملی از آزادی دانیم که ها، نهادها و فرایندها می ای از ارزش ی را مجموعه �� داند. ما دموکراس و عدالت می سالار است که به کرامت مبشر صلح، توسعه، تحمل و مدارا، تکثرگرایی و جوامعی شایسته گذارند. انسانی و دستاوردهای انسانی ارج می کده مجازی برای جامعۀ مدنی �� توانا: آموزش کده �� یعنی «آموزش ECCE ما پروژۀ اصلی کده توانا در ارائه منابع و آموزش در �� یس کردیم. آموزش �� تأس 2010 ال �� ایران» را در س در ی زنده �� های آموزش دوره ت. توانا با ارائه �� رو اس �� دنیای مجازی در ایران، یک نهاد پیش جویان، به یک جامعۀ آموزشی قابل اعتماد �� ناس ماندن دانش �� حین حفظ امنیت و با ناش ت. این دروس در موضوعاتی متنوع �� ر کشور تبدیل شده اس �� جویان در سراس �� برای دانش نویسی، جدایی دین و دولت مانند نهادهای دموکراتیک، امنیت دیجیتال، حقوق زنان، وب کده توانا آموزش زندۀ دروس و سمینارهای �� وند. آموزش �� ش های رهبری ارائه می و توانایی ی و گذارهای �� های اجتماع وردی در جنبش �� هایی مثل مطالعات م ا برنامه �� ازی را ب �� مج های خودآموز، کتابخانۀ مطالب دموکراتیک، مصاحبه با فعالان و روشنفکران، دستورالعمل ی و حمایت مداوم و ارائه �� گران ایران �� ی، ابزارهای کمکی و راهنمایی برای آموزش �� توصیف مشاورۀ آموزشی برای دانشجویان تکمیل کرده است. های آموزشکده توانا متوجه گردآوردن بهترین متفکران عۀ توانایی �� تلاش ما برای توس ایرانی و صداهای حذفشده است. به همین ترتیب، به دنبال انتشار و ارتقای آثار مکتوب های آنان در جمهوری اسلامی ممنوع شده است. هستیم که ایده روشنفکران ایرانی ی و مقالات معاصر �� یک دموکراس �� متون کلاس یکی از نقاط تمرکز تلاش توانا، ترجمه ر، حاکمیت قانون، �� ی، حقوق بش �� مدن ار مرتبط با جامعه �� آث اره و نیز ترجمه �� ن ب �� در ای آوری اطلاعات و ارتباطات است. امید ما این است که این گری و فن �� نگاری، کنش روزنامه همی در غنای فردی هموطنان ایرانی و برساختن نهادهای دموکراتیک و �� متون بتواند س ای باز در ایران داشته باشد. جامعه سپاسگزار بازتاب نظرات و پیشنهادهای شما مریم معمارصادقی اکبر عطری
فهرســت
سرنامه امیدهای بربادرفته فاتحه الکتاب: سعیدی سیرجانی؛ گفتند وصیت کاتی: � ن مش � ی زاده و صدرالدی � ی کرباس � مرتض خودتان را بکنید که هر دو اعدامی هستید کنند گناه را اعدام می ما جمع بی حسین خاندل: هدفی مقدس داشتم مهناز (منیژه) معنوی پرست: شوم در فروردین دستگیر شدم در مهر اعدام می لطیفه نعیمی: این مرگی خودخواسته است یوسف آلیاری: د در �� ایم تا اگر لازم ش «به نگهبان نارنجک داده نورالدین کیانوری: سلولت بیندازد» سیزده سال نقضمستمرحقوق برای اتهاماتواهی عباسامیر انتظام: د که احکامش قابل �� در دادگاهی مرا محاکمه کنی ن کدیور: � محس تجدیدنظر باشد فرو کردند توالت را در گنداب سرم احمد باطبی: با اعدام من خود و کشور را از شر بنده رها کنید عزت الله سحابی: دانند ترین برخوردها را به اسم نظام روا می خودسرانه تقی رحمانی: زندان جمهوری اسلامی؛ جایی که نه خدا هست نه قانون هدی صابر: دست کم قوانین خودتان را رعایت کنید رضاعلیجانی: از زندان اوین به آزادگان جهان اکبر گنجی: داستان اعتراف اجباری من علی افشاری: اتهام سیاسی نیازمند هیچ سند و مدرکی نیست پویا جهاندار: لحانه �� تند ثابت کنند در عملیات مس �� خواس می ان فتاحیان: � احس ام شرکت کرده
11 15
19 21 22 24 26
28 50
56 59 67 72 79 95
110 114 122
128
ول آتش نشانی �� لول انفرادی من کپس �� در س بهروز جاوید تهرانی: تخلیه کردند «وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست» فرزاد کمانگر: شود رنگ و ننگ؛ با فرمان بازجو هر چیزی حقیقت می فرهاد وکیلی: شکنجه و دیگر هیچ سعید ملک پور: شود!» «مشت و لگد که شکنجه نمی شبنم مددزاده: ق هر برخوردی را داریم» �� توانه رهبری ح �� «به پش عبدالله مومنی: بخش در زندان های ساده و انرژی بهانه نورانی نژاد: های ایران؛ مجتمع رذایل فضای زیستی زندان مهدی محمودیان: با وجود معلولیت اصرار دارند در زندان نگهم دارند هادیعابدی باخدا: به مجازات خانوادگی ما پایان دهید مهدیه گلرو: گذارند به دیگران بگویم اتهامم چیست حتی نمی رضا شریفی بوکانی: م که �� نویس ات می ناریویی برای پرونده �� گوید س بازجو می ضیا نبوی: در زندان بپوسی صدای دادخواهی مرا بشنوید! شاهرخ زمانی: رویای من عدالت است و این تنها با استقلال قضایی نسرین ستوده: آید به دست می محروم از دیدن بهمن ژیلا بنی یعقوب: اند ای از وزارت اطلاعات شده های انقلاب شعبه دادگاه شیرینعبادی: کند شرکت اش به من توهین می در دادگاهی که قاضی امید کوکبی: نخواهم کرد ه برای اعتقاد به وحدت نوع �� ت ک �� این بهایی اس فریبا کمال آبادی: پردازیم انسان می انگیز چرا صحبت از رعایت قانون و حقوق بشر هراس مسعود کردپور: است؟ ناگهان خدمت ما خیانت تشخیص داده شد اعضای پیشین یاران:
132 134 139 144 150 156 170 174 188 195 198
202 210
214 220 223
226
229
234 240
هیچ قانونی در حفظ حقوق هر: � ش زندانی رجایی 42 نامه گروهی شود ما اجرا نمی م مقاماتیم با �� رم گرفتار خش �� من و پس بندی: � ی محمد نقش � فتح پایه اتهاماتی بی ت �� آزادی عمل بازجوها در بازداش ی طاهری: بخش اول: � محمدعل موقت افراد به هر مدت دلخواه «به ارتباط با آمریکا اعتراف کن تا از اعدام رها شوی» بخش دوم: شود معاشرت ما با دیگران تبلیغ دیانت بهایی شمرده می فرح باغی: دند بی آنکه من یک ساعت �� کودکانم بزرگ ش مریم اکبری منفرد: مرخصی در کنارشان داشته باشم هشتساعتدر اورژانسبودمکسیسراغم نیامد محمدرضاعالیپیام: ی به وکیل محرومم �� از حق خواندن پرونده و دسترس کوفه آذر: � ش خواستار برگزاری دادگاه علنی هستم مهدی کروبی: سلول انفرادی مصداق شکنجه است نرگس محمدی: مزاحمت دایمی به خاطر مسیحی بودن مریم نقاش زرگران: از تلفن به دختر نوجوانم محرومم صدیقه مرادی: تور مقامات را به زیان �� تان تهران دس �� دادس ین رفیعی: � محمدحس کند متهم نقض می سازی اطلاعات موازی هستم گرفتار پرونده احسان مازندرانی:
244
250
252 255 262 265 268 272 275 280 283 285
287 290
سرنامــه
ته و مبتلا به استبداد مانند ایران با جوامع آزاد �� فه وجودی زندان در جوامع بس �� فلس ها و یا ایجاد ازی آن �� ت. در دنیای آزاد زندان برای تنبیه مجرمان و بهس �� متفاوت اس ت و اغلب این بزهکاران و مجرمان و ناقضان �� هروندان تعبیه شده اس �� امنیت برای ش های تند که در زندان قرار می گیرند. اما در نظام �� حقوق فردی و اجتماعی افراد هس اد، جرم و �� تند که معترض به فس �� انی هس �� ش مهمی از زندانیان کس �� ر آزاد، بخ �� غی خگویی حکومت در �� باکی که منتقد عدم پاس تند؛ منتقدان بی �� جنایت حاکمان هس قبال عملکرد خود و نابسامانی های سیاسی-اجتماعی هستند. می ایران، جدا از مسایل سیاسی � های ایدیولوژیک نظیر جمهوری اس در حکومت اس �� هروندان نیز احس �� ها حتی در قبال باورها و اعتقادات ش ن نظام �� ی، ای �� و اجتماع ه در حکمرانی اینان، باورمندان به دیگر ادیان �� تیزی نهادین �� قیمومیت دارند و دگرس گذارد. ت نابجا در امان نمی �� ی را نیز از گزند داغ و درفش و دخال �� ای عقیدت �� و باوره یطره خود بر جان و مال �� گونه که به دنبال س خواهی همان ن نظامهای تمامیت �� چنی مردم هستند به دنبال اعمال سلطه ای تام و تمام بر باورهای شهروندان نیز هستند. این حکومت های غیر دموکراتیک برای حفظ حصار عقیدتی و امنیت سلطه خود، هایی شهروندان معترض و منتقد را در زندان قرار می دهند. افرادی که در چنین نظام وند، عموما شهروندانی فداکار هستند که �� ش ی، زندانی می �� به دلایل عقیدتی و سیاس شود در مقابل برخوردار از شهامت مدنی هستند. شهامت قابل ستایشی که باعث می
12 زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون ت �� ا در این راه جان گرانبهای خود را نیز از دس �� کوت نکنند و بعض �� ا س �� ه عدالتی بی یاری از �� ود و در بس �� ش ها نمی امل خود آن �� بدهند. دردآور آنکه این فداکاری تنها ش وند. خانواده �� تبداد می ش �� موارد خانواده های آنان نیز درگیر مصائب اعتراض به اس دهند، بلکه در ت می �� ن زندانیان نه تنها بعضا عزیزان و حامی خود را از دس �� ای ای �� ه شوند. بسیاری از موارد از حق و حقوق فردی و اجتماعی خود نیز محروم می تای �� کند، در راس کده جامعه مدنی تعریف می �� کده توانا که خود را آموزش �� آموزش ای منتخب از ه �� ت مجموع �� ت که تصمیم گرفته اس �� ن به چنین افرادی س �� ادای دی هروندانی را که گرفتار نظام قضایی قرون �� های برخی از این منتقدان زندانی یا ش نامه هایی که ایشان در دوره زندان نوشته اند و به اند، به انتشار برساند؛ نامه وسطایی شده ت �� ده اس �� یاد هدی صابر برگرفته ش بیرون درز داده اند. نام این مجموعه از نامه زنده کند: «در رفتار این ان چنین یاد می �� اش با زندانبان ه از دوران زندان خود و تجربه �� ک قدرتمداران و قاضیان و زندانبانان متشبث به ولایت و دین، نه خدا هست نه قانون. نه اخلاق دینی نه اخلاق مدنی.» متن کامل نامه او را در همین مجموعه خواهید خواند. درباره این مجموعه های �� ت همه گرایش �� ده اس �� اب این نامه ها تا آنجا که ممکن بوده تلاش ش �� در انتخ ی، مذهبی و قومی در کنار هم در یک مجموعه گردآوری �� جامعه ایران اعم از سیاس های این قهرمانان را از زبان ها و داستان های پیش رو، فریادها، شکایت ود تا نسل �� ش کده توانا در نظر دارد به جمع آوری و انتشار چنین �� ان بخوانند. آموزش �� و قلم خودش های آتی نیز ادامه دهد. هایی در سال مجموعه ت، و به �� ی و عقیدتی ایران اس �� مجموعه حاضر حاوی پنجاه نامه از زندانیان سیاس ها جز دو نامه گروهی و یک نامه دونفره باقی نامه ها به قلم یک زندانی ست. این نامه ده است تا از زبان خود زندانیان، تصویری از وضع زندان از �� با این هدف گردآوری ش ها به ترتیب تاریخ ارائه کند. بنابراین، ترتیب نامه ۱۳۹۵ می تا سال � آغاز انقلاب اس تنظیم و فهرست بندی شده است. این ترتیب تاریخی می تواند سیر وضعیت زندان در جمهوری اسلامی ایران به طور های مختلف آن، به طور اخص، را به خوبی نشان دهد. وضعیتی که با اعم و در دولت توان گفت چندان تغییری نکرده هادت زندانیان در دوره های مختلف می �� توجه به ش
13 سرنامه های برساخته بعد ت آنکه نظام زندان را می توان یکی از پایدارترین نظام �� است. راس ت که بی اعتنا به تحولات اجتماعی و سیاسی در یک مسیر �� می دانس � از انقلاب اس ها به خوبی سمت و سوی آن را یری که این نامه �� ت. مس �� خص و واحد رفته اس �� مش گذاری کرده است. نشانه دقت بازخوانی شده اند ها به ها برای مجموعه حاضر، همه نامه در آماده ساختن نامه ها گذاری ازی جملات یا نشانه �� هایی به صورت حداقلی برای هموارس و صرفا ویرایش ها حفظ شود و ت ولی اصل بر این بوده که سبک و شیوه بیان نامه �� صورت گرفته اس د. در برخی موارد نیز اصلا ویرایشی صورت نگرفته �� تغییر در کمترین حد ممکن باش ها قلم قوی داشته اند و در موارد معدودی هم ویرایش ندگان نامه �� است، چون نویس کامل صورت گرفته است تا متن یکدست و روشن باشد. در عین حال، هر کجا چیزی برای تکمیل معنای جمله به متن اضافه شده با کروشه از متن متمایز است. در چند ها نامفهوم باقی مانده است که در هر مورد مورد هم برخی از جملات و بندهای نامه ده تا مخاطب بداند این جمله یا بند به همین صورت در اصل نامه وجود �� یادآوری ش ده اند و بخشی از خطاها �� های مختلفی به بیرون منتقل ش ها به صورت دارد. این نامه ناشی از این دست به دست شدن است. در یک مورد هم نامه ای خوانده شده و بعد پیاده شده که در یک دو جا نامفهوم است. ها را فراهم ت اولیه نامه �� کده توانا که فهرس �� از علیرضا کیانی همکار ما در آموزش ن از مهدی جامی �� ته، و همچنی �� ی برای هر یک از زندانیان نوش �� رح حال �� آورده و ش کده توانا که با حوصله و دقت ویرایش و آماده سازی این �� تار آموزش �� مدرس و ویراس مجموعه را برعهده داشته، تشکر و قدردانی می شود.
آموزشکده توانا ۲۰۱۶ دسامبر
فاتحه الکتاب
سعیدی سیرجانی امیدهای بربادرفته
ای، جناب آقای خامنه دم، نه به علت �� ف ش �� آمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند، و متاس پیام عتاب ام و به زودی امت همیشه در صحنه حزب این که مورد قهرآن مقام معظم قرار گرفته ید، که مرگ در راه دفاع ازحق شهادت است و ما مرگ �� ابم را خواهند رس �� الله حس ایم. تأسف و تأثرم از پندارهای باطل خویش بود و امیدهای هادت از خدا خواسته �� ش ام درباره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ایران در دوران رهبری بربادرفته شما خواهد داشت. ود و از هر �� رمنده کرده ب �� ز پیام که حتی قاصد را ش �� آمی ن توهین �� م از لح �� بگذری لمان با تقوایی بعید مینمود تا چه رسدبه رهبر مسلمانان جهان. حیرتم از این �� مس است که جناب عالی به استناد کدامین سند و قرینه و امارت مرا مرتد قلمدادکردید های من است، ای کاش موردش را مشخص و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشته ت و اشراف بر ضمایر که انالله و اناالیه �� فرمودید، و اگر مبتنی برواردات غیبی اس می راجعون. ریعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان �� دانم در حکومتی که مرحوم ش می مرگ وابق مبارزاتی دق �� همنتظری با آن س �� ی، آیتالل �� ا آن تقوای دینی و سیاس �� ب
16 زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون ا کجا برازد دعوی �� ت و بر م �� ین و مطرودند، تکلیف امثال بنده معلوم اس �� نش و خانه دانم رهبر جلیل القدری که با یک نهیبش نمایندگان مجلس اسلامی گناهی. و می بی دریغ تکفیر حمله بر من تواند با تیغ بی در لاک سکوت و وحشت میخزند، البتهمی درویش یک قبا آرد. ام و به تمجید نپرداخته فرموده بودید چرا این همه مزایای حکومت اسلامی را ندیده ندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در �� اعران ونویس �� ام. این وظیفه اخلاقی را ش اند بهتر و موثرتر انجام میدهند.وانگهی رژیمی لک هواداران ولایت فقیه درآمده �� س جد و منبر و مجلس را �� های رادیویی و تلویزیونی، هزاران مس تنده �� که علاوه بر فرس رایی مطرودان دارد، به خصوص نویسنده کج �� در اختیار دارد چه نیازیبه مدیحهس ای که هرگز در مدح هیچ امیر و حاکمی قلم نزده است. سلیقه ام؟ از همین فرموده بودید چرا در انتقاد از حکومت شاه به جزئیات اداری پرداخته ان حق �� ال فرصت شناس �� ام کهبحمدالله در این ده س رمنده �� انتقادهای جزئی هم ش اه نیزمانند �� اند. وضع من در زمان ش د و بر حاکم معزول تاخته �� ان ب را ادا کرده �� مطل د و منتشر نمیگشت، دیکتاتور مغرور بدعاقبت �� نوشتم و چاپ میش امروزم بود. می ً افزاید. قطعا ها و زجر آزادگان بر دوام حکومت خود می تن قلم �� ت با شکس �� میپنداش » و یغما مقالات سانسور شده من در بایگانی ساواک موجود است. بفرماییدمطالب از « ی مرا در مقوله سیاست فرهنگی، ماجرای کاپیتولاسیون، » بیرون کشیده خواندنیها « اهی به حضورتان بیاورند تا بدانید �� های شاهنش عبده جشن �� مضحکه تغییرتاریخ، ش ای ای که بی هیچ دعویمبارزه و پیوستگی به دارودسته اند مردم از جان گذشته بوده اند. از بیان حقایق پروایی نداشته م � ده بنده، واقعا نمیدانم کجایش حمله به اس �� های توقیف ش اما در مورد کتاب ً است یا اساس حکومت اسلامی. من ذاتا هایم منعکس است. اگر خدای ناخواسته همچو مفاسدی در دستگاه ته �� نفرت در نوش ی در �� اله اساس �� ت چه بهتر که مطرح گردد و علاج شود. مس �� حکومت راه یافته اس ت که انتقاد از هر مسندنشین و مسئولی حمل بر «زیر سوال �� حکومت حاضر این اس ای برای سرکوبی و اختناق بردن رژیم» میشود و لطمهزدن به اساس اسلام، و بهانه ام ده �� های توقیفو خمیر ش ن که میبینیم. من به آنچه در کتاب �� اش همی ه �� و نتیج ام. اگر واقعا خلاف ای حاضر به پاسخگویی اعتقاد دارم و در هر محکمه ً ام عمیقا نوشته های غیر اخلاقی با من رفتار م یا حکومتواقعی اسلامی است، چرا بدین شیوه � اس
از ریا و دروغ و تبعیض و ستم متنفرم و این
سعیدی سیرجانی میکنند. مگر مملکت قانون و محکمه ندارد؟
17
هاست ای، توقع مردم مسلمان ایران از حکومت اسلامی جز این جناب آقای خامنه تی تکلیفخلایق معلوم است. همه فضایل و امتیازات �� که میکنند. در رژیم کمونیس تطبقه �� ود و مناصب و مقامات در دس �� در نیروی کار مفید افراد ملت خلاصه میش داری تمول و رمایه �� تبداد کارگری حاکم بر جامعه. در ممالک س �� ت و اس �� کارگر اس ت و سرنوشت مردم در قبضه کسانی که به �� تر ضامن قدرت اجتماعیاس �� درآمد بیش اند. اما در حکومتاسلامی ضابطه هر شیوه و از هر طریق صاحب آلاف و الوفی شده تر است و روزه طولانیتر و سجده �� ت؟ آیا فضایل منحصر به نماز و دعای بیش �� چیس تار و دعوی بسیار، یا به حکم �� ن و کلفتی دس �� تر و لقب حاجیو انبوهی محاس غلیظ آیه کریمه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»، فضیلت افراد محصولتقرب به حق است و قرب یزدان در گرو تقوی؟ یاری از �� ت اجازه فرمایید بی هیچ ملاحظه و پروایی عرض کنم بس �� اگر چنین اس ام و اثباتش اگر دریافته ً اعمال سران حکومت خلاف تقواست. اینرا به تجربه شخصا ها ها جوازآشفته گویی امانی �� تید آسان است. بگذریم از دو سال اول که نابس �� خواس ها و جراید ی که در خبرنامه �� ا بود، در همین چند ماه اخیر، بزرگان �� ه کاری فته �� و آش اواک معرفی کردند هم از معصیت �� اه و مامور س �� مرا عضو حزب توده و خدمتگزارش سنگین بهتان باخبر بودند و هم از نحوه زندگی و خلقو خوی من. بهفرض این که با گذشته زندگی بنده آشنایی نداشتند، به فیض مقام و موقعیت خویش میتوانستند از دستگاه اطلاعاتیکشور جویای سوابق شوند و آن گاه دست به قلم ببرند، یا کسانی ی بر در و دیوار �� نگ پراندن وشعارنویس �� هایی از قبیل س را مامور کنند که مزاحمت ام کنند. خانه ای، جناب آقای خامنه ام مباهات بنده به خلاف حکم قاطع شما مسلمانی صافی اعتقادم، و به دین و عقیده ال عمر خود را صرف تصحیح و �� می نمیآید پانزده س � میکنم. هیچابله مخالف اس ای اعتقاد است، با چه انگیزه چاپ مفصلترین تفسیر قرآن کند. کسی که بهاسلام بی اش از عرش برتر است» را تقدیم آستانه قم میکند؟کسی قصیده «این بارگه که پایه نشیند تا به نام مقدس اسلام ته اسلام نیست در شرایط حاضر خاموش می �� که دلبس
زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون
18
هر ناروائی بر مردم تحمیلشود و اساس اعتقادشان متزلزل گردد.
ای، جناب آقای خامنه من بیش از هر مسلمان متعصبی با سلطه و نفوذ اجانب به هر صورت و در هر مرحله اعم ازشرقی و غربی در وطن عزیزم مخالفم، و بیش از بسیاری از مدعیان به حقانیت ریعت مقدس اسلام معتقد. به هیچ حزب ودسته و گروهی نه در گذشته بستگی �� ش توانم داشته باشم. اگر هوس جاه و منصب داشتمدر سال ام و نه بعد از این می داشته ردم، و اگر در طمع مال و منال �� ک رعت و صراحت رد نمی �� وت وزارت را با س �� دع ٥٧ های پیری و ممنوع القلمی خانه مسکونیم را که ال �� دم درینس �� ش بودم مجبور نمی ام، آزادهام و م و صرف معاش کنم.آدمیزاده �� تنها مایملکم در پهنه جهان بود بفروش ت و نوشیدن جام شوکران، بگذارید �� دلیلش همین نامه، که در حکم فرمان آتش اس آیندگان بدانند کهدر سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.
با تقدیم احترام، * سعیدی سیرجانی
سعیدی سیرجانی؛ کشته راه قلم درباره سعیدی سیرجانی در توانا بیشتر بخوانید: *
* مرتضی کرباسیزاده و صدرالدین مشکاتی د وصیت خودتان را بکنید که هر دو اعدامی �� گفتن هستید
بسمه تعالی، ی زاده اصفهانی و �� انیم اینجانبان مرتضی کرباس �� رس تحضار عالی می �� به اس ً محترما صدرالدین مشکاتی در تاریخ دوم شهریور ماه جاری توسط هوشنگ اسعد که به دفتر ما را خواسته، گفتیم برای چه و آقای �� کارمان آمد و اظهار نمود که آقای خلخالی ش باشد؛ و به ت که در رابطه با کودتا می �� د، اظهار داش �� باش خلخالی مربوط به مخدر می د (درج در روزنامه �� باش رح آن مفصل می �� چه طرز اینجانبان را به تهران آورد که ش .)٥٩/٦/٨ کیهان مورخه به محض رسیدن به دادگاه خلخالی ظرف دو دقیقه نشد که شخصی به نام محمد تید و اینجانبان �� ی به ما گفت وصیت خودتان را بکنید که هر دو اعدامی هس �� رضوان ود و اینجانبان را مجددأ از �� ای صحبت نم ی لحظه �� را به اطاق خلخالی برد و درگوش ما را صادر نموده و باید �� رع) حکم اعدام ش �� اطاق بیرون آورد و گفت که آقا (حاکم ش ود و حتی یک کلمه صحبت با اینجانبان نکرد. هر دو نفر بسیار گریه و زاری �� اجرا ش ای زد که به حال و التماس نمودیم بعد از اینکه خوب شکنجه روحی شدیم و کشیده خواهید حکم اجراء نشود ت اگر می �� اغماء افتادیم و پس از به هوش آمدن اظهار داش . مرتضی 1359 - دی نامه ای به رییس جمهور وقت ی زاده و صدرالدین مشکاتی: �� * مرتضی کرباس به اتهام 1359 هریور �� کات اصفهانی دو تاجر اصفهانی بودند که در ش �� ی زاده و صدرالدین مش �� کرباس شرکت در کودتای موسوم به نوژه بازداشت شده و به تهران آورده شدند.
20 زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون مبلغ ده میلیون تومان صدرالدین مشکاتی و مبلغ پنج میلیون تومان مرتضی کرباسی زاده بدهید تا شما را آزاد نمایم و یک هفته مهلت هم به اینجانبان داد. کان تهیه آن حتی برای تمام �� ون این مبلغ بزرگ نه در قدرت من و نه ام �� ی چ �� ول نمود کرد و تهدید می فامیل و بستگانمان مقدور بود چند شب موقع اعدام احضار می ه و زاری که �� ا التماس زیاد و گری �� یده. ب �� ود چون پول نرس �� ه حکم باید اجراء ش �� ک ان �� تگان و حتی چند نفر از اعضاء خودش �� ره با تلاش کلیه بس �� ر کنید ما بالاخ �� صب موافقت نمودند که دومیلیون تومان صدر الدین مشکاتی و یک میلیون تومان مرتضی ی زاده بدهیم و ما را آزاد کنند و پس از مدت چند هفته که این مبلغ بزرگ �� کرباس های مسکونی که در رهن بانک قرض الحسنه توسط اشخاص متدین اصفهان و منزل د، مبلغ فوق تهیه و به شخص محمد رضوانی تحویل شد که اینجانبان را �� گذارده ش آزاد نماید ولی مجددأ اینجانبان را به بازداشتگاه فرستاد که موضوع در جراید کشور دو تاجر اصفهانی). ٥٩/٩/٨ درج گردید (روزنامه انقلاب اسلامی مورخه ماه هنوز یک کلمه از اینجانبان سوالی نشده و بلاتکلیف در زندان ٥ پس از حدود تدعا داریم که دستور �� ت محترم جمهور اس �� ر میبریم. از ریاس �� قصر به س ٣ ماره �� ش رسیدگی صادر و استرداد پول به یغماء رفته و اعاده حیثیت شود.
باتقدیم احترامات، صدرالدین مشکاتی، مرتضی کرباسی زاده اصفهانی ٥٩ دی ماه
حسین خاندل * وصیت نامه پیش از اعدام
کنند گناه را اعدام می ما جمع بی
اکن �� س 1322 همدان متولد 113 نامه �� یدالله شناس ِ ین خاندل فرزند �� اینجانب حس روض اینجانب �� م چنانچه پس از اداء ق �� نمای زاده وصیت می ی و بهایی �� دان بهای �� هم باشد که برای ای باقی بماند اختیار آن با همسرم پوران حبیبی (خاندل) می رمایه �� س های آینده به دنیا هایمان مینا و مهدی و مینو و نوزادی که در ماه زرگ کردن بچه �� ب ل عنایت فرماید که �� هایمان صبر جمی ه او و خانواده �� رج نماید. خداوند ب �� آید خ می گناه را بدون هیچ دخالتی عدالتی را داشته باشند که ما جمع بی تحمل این ظلم و بی نمایند. در امور سیاسیه به جرم رابطه با صهیونیسم اعدام می
با توکل و تسلیم به رضای حق تعالی، حسین خاندل امضاء
. حسین خاندل از اعضای بهایی محفل 1360 - بهار نامه خداحافظی قبل از اعدام * حسین خاندل: شد، ترین عضو محفل همدان شناخته می اعدام شد. او به عنوان جوان ۱۳۶۰ همدان بود و در خرداد بازداشت شده بود. ۱۳۵۹ و در سال
مهناز (منیژه) معنوی پرست * نامه پیش از اعدام وصیت هدفی مقدس داشتم
ام. ام را دادند و گویا به اعدام محکوم شده پدر و مادر عزیزم، بالاخره بعد از... روز حکم کردم و امیدوارم شما نیز ما افتخار می �� ه به داشتن ش �� پدر جان، مادر عزیزم، همیش چنین بوده باشید. اگر اذیتتان کردم مرا ببخشید، چرا که من هدفی مقدس داشتم. م، آخرین لحظات را �� توانم چیزی بنویس م گفتنی زیاد دارم، ولی دیگر نمی �� عزیزان خواهم به یاد خاطرات خوشی که با هم بودیم باشم. می خداحافظ عزیزانم، مامان، بابا مجید، مژگان، مرسده، ... (یک اسم ناخوانا) قربان همهتان (امضا منیژه) مجید جان، تت داشتم و دارم، �� ه خروس جنگی بودیم، ولی عزیزم بدون که دوس �� من و تو همیش گی به چیزهای دیگری هم غیر از موتور و ... بیندیشی. سعی کن در زند ت، متولد �� . مهناز معنوی پرس 1360 - پاییز نامه خداحافظی قبل از اعدام ت: �� * مهناز معنوی پرس ازمان کارگران �� جو بود. پس از انقلاب به س �� کده تربیت معلم تهران دانش �� در تهران، در دانش ۱۳۳۸ در زندان اوین ۱۳۶۰ د و در آبان �� بازداشت ش ۱۳۶۰ هریور �� ت. در ش �� انقلابی ایران (راه کارگر) پیوس تیرباران شد.
مهناز (منیژه) معنوی پرست
23
مژگانم، عزیزم، خواهر خوبم، جا که ناامید بودم به تو و مرسده پناه ه از همه �� ه سنگ صبورم بودی، همیش �� همیش کنم هرگز، چقدر دوستت دارم. بردم. خواهر خوشگل و عزیز من فراموشت نمی می دانم شاید هم الان، فردا روز تولد تو است و مرا سحرگاه اعدام خواهند کرد. چه می های زیادی در دنیای آزاد بسر بری. خلاصه عزیزم امیدوارم سال مرسده جان، د. عزیزم خیلی �� ام را دادن ژگان حکم �� ب تولد م �� ام کردند، ش ب تولد تو دادگاهی �� ش تم و همیشه به یادت بودم. مژگان، مرسده نگذارید مامان زیاد ناراحت �� دوستت داش های فراوان دیگر را برایش مثال آورید تا آرام گیرد. اش بدهید و نمونه ود، دلداری �� ش به بابا بگوئید مرا ببخشد. خیلی دوستش داشتم.
منیژه (امضا مجدد)
لطیفه نعیمی * نامه پیش از اعدام وصیت شوم در فروردین دستگیر شدم در مهر اعدام می پدر و مادر عزیزم تان شدم متأسفم و امیدوارم د. از اینکه باعث ناراحتی �� امیدوارم که حالتان خوب باش 11 ه بعد در �� دم. دو هفت �� تگیر ش �� فروردین دس 26 ید. من در تاریخ �� که مرا ببخش شوم. از اینکه نتوانستم بهتر مهر اعدام می 9 اردیبهشت به اوین منتقل شدم و در روز از این باشم متأسفم. از قول من به خواهر و برادرانم سلام برسانید. امیدوارم که همه بخت باشند. اگر روزی ... را دیدید سلام مرا به او برسانید و بگوئید ها موفق و خوش آن م � تم. به پدر و مادر... س �� د، هر چند که خودم هرگز نتوانس �� امیدوارم که مرا ببخش ها دادم معذرت بخواهید. از قول من گردنبند را برسانید و به خاطر زحماتی که به آن د هر چه که دارم �� به مادرش بدهید و بگوئید حفظش کردم و باید پیش خودش باش تید به او بدهید و بگوئید که خوشحالم که با او زندگی �� ت. اگر توانس �� متعلق به ... اس کردم هر چند خیلی کوتاه بود. ام. یک پارچه رودوزی کردم که ت برای نعیمه دوخته �� ائلم یک کیف سفید اس �� وس خرما درست خواستم تسبیح هسته ت. برای بابا می �� ده است مال مامان اس �� تمام نش در شیراز ۱۳۳۷ . لطیفه نعیمی در سال 1362 - پاییز نامه خداحافظی قبل از اعدام * لطیفه نعیمی: های جوی پلی تکنیک تهران بود. پس از انقلاب به سازمان چریک �� د. در دوره انقلاب، دانش �� متولد ش در زندان اوین ۱۳۶۲ د و در مهر �� یراز بازداشت ش �� در ش ۱۳۶۲ ت. او در فروردین �� فدایی خلق پیوس تیرباران شد.
25 لطیفه نعیمی 1200 دم. متأسفانه برای بقیه نتوانستم چیزی درست کنم. مبلغ �� کنم که موفق نش مانند گی خوبی را برای آنان که می باشد... زند اعتم در وسائلم می �� تومان و حلقه و س سلام برسانید. به خصوص عمه سرور و دائی جان و کنم. از قول من به همه آرزو می شان شدم معذرت بخواهید. از خانواده ... از قول که باعث ناراحتی ام و از این دختر عمه خواهم کسانی که به نحوی باعث آزارشان شدم معذرت می کر کنید. از همه �� من تش و امیدوارم که مرا ببخشند.
عزیزانم و پیروزی به امید موفقیت همه لطیفه نعیمی
یوسف آلیاری * نامه پیش از اعدام وصیت این مرگی خودخواسته است
مادر فداکار، خواهران و برادران عزیزم، آرزومندم همیشه خوش و خرم و شادکام باشید. م و با این تقاضا و امید �� نویس ادمانه برایتان می �� این چند خط را به عنوان الوداع ش مهمی در بین نبوده است. که واقعا مسئله کنم. کوچولوی هوشنگ و خواهر روع می �� ها (مطابق معمول) ش اول از همه از بچه از هم مجالس را با �� ک و رقاصک چی؟ ب �� ت؟ الدوز عروس �� جانی علی! چطور اس جان ت، لابد تدریس در دانشگاه �� کند؟ علی بالا چطور اس رحال می �� اد و س �� رقص خود ش ل را بگیرد. کورش �� ت که جایزه نوب �� انده و در فکر اختراع بدیعی اس �� را به پایان رس وا دارند یا �� ر جنگ و دع �� دا و آیلا آیا باز هم با هم س �� کند؟ و آی کار می �� ان چ �� مهرب کند؟ آیا بازم همه را کار می اند. نازلی محبوب من چه آمیز کرده تی مسالمت �� زیس هم داشتنی چطور کند؟ لیلای قشنگ و دوست حور و مسرور می �� هایش مس زبانی با بلبل دار افتخار چی؟ و بالاخره منیژه عزیزم خوب است؟ بچه ت و مسعود عاقل و مایه �� اس شان را از طرف من سلام گرم و «برشته» دیدم. همه اش را می شده است؟ کاش بچه در ۱۳۲۴ . یوسف آلیاری در سال 1363 تان �� - تابس نامه خداحافظی قبل از اعدام ف آلیاری: �� * یوس تبریز متولد شد. از پایه گذاران سازمان کارگران انقلابی ایران - راه کارگر - و از اعضای کمیته مرکزی در زندان اوین تیرباران شد. ۱۳۶۳ در تهران بازداشت شد و در مرداد ۱۳۶۲ آن بود. در مرداد
27 یوسف آلیاری انم به مهناز و فاطی و صدی �� رس م می � گیرم و س ترها فاکتور می انید. از بزرگ �� برس نگ و موسی و نیز به مجید آقا و مینا به پاس �� (صدیق) و ملیحه و نیز به فرج و هوش بینی که مقدور هایشان. مادر آرزو داشتم بهت برسم و شادمانت نمایم ولی می محبت بوسم و آرزو دارم تان را می دانی که این مرگی خودخواسته است. روی همه نشد و می تر باشید. بدرود و قربان همگی. با همدیگر مهربان
امضاء یوسف 1363 مرداد 23
* نورالدین کیانوری د در �� ایم تا اگر لازم ش ه نگهبان نارنجک داده �� «ب سلولت بیندازد» ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران الله خامنه آیت انقلاب شکوهمند اسلامی ایران با سلام و شادباش، به مناسبت یازدهمین سالگرد الله، حضرت آیت به 1368 ای که در چهاردهم مرداد ماه من در نظر داشتم که این نامه را پیش از نامه حضورتان نوشتم، به حضورتان بفرستم، اما در آن هنگام اینجور اندیشیدم که یادآوری این جریانات دردناک شاید سودی نداشته باشد و از این رو تنها به درخواست بنیادینم گذرد، هیچگونه اثری ماه از آن زمان می 6 بسنده کردم. متاسفانه تاکنون که بیش از است و هایم هویدا نشده ت کم کمی هم از درخواست �� دن همه و یا دس �� از برآورده ش توان داشت. از این توان دید، امیدی هم به آن نمی های کنونی می آنجور که از نمونه تانم و من باید در این بیغوله بپوسیم، دست کم درد �� دم اکنون که دوس �� رو، بر آن ش سنگین دل خود را درباره آنچه بر ما گذشته است بنویسم. شاید در سرنوشت دیگران که پس از این مانند ما گرفتار خواهند شد، پیامد مثبتی داشته باشد. . نورالدین کیانوری 1368 - بهمن می � نامه به خامنه ای، رهبر جمهوری اس ن کیانوری: �� * نورالدی در نور مازندران و نوه پسری شیخ فضل الله نوری بود. در جوانی پس از تحصیل در آلمان ۱۲۹۴ متولد به اتهام طرح ریزی ۱۳۶۱ به حزب توده پیوست. در مقطع انقلاب، دبیر اول این حزب شد. در بهمن در بیرون از زندان ۱۳۷۰ کودتا علیه جمهوری اسلامی و جاسوسی برای شوروی بازداشت شد. از سال درگذشت. ۱۳۷۸ و تحت نظر ماموران امنیتی زندگی کرد و سرانجام در آبان
29 نورالدین کیانوری ش از آن آگاه کرده �� اه، بعدازظهر بدون اینکه ما را پی �� بهمن م 15 نبه �� پنجش روز ند، نمایندگان کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد به اطاق (... علی عموئی �� باش تند که اگر نظریاتی داریم که مربوط به حقوق بشر �� دند و از ما خواس �� و من) وارد ش ها بگوئـیم. شود، به آن می من به زبان فرانسه که برای آنان هم قابل فهم بود گفتم که مهمترین اصول حقوق ده است در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران �� ر که در اعلامیه جهانی ذکر ش �� بش فانه در جریان عمل برخی مراجع قضائـی �� ده است. اما متاس �� دقیقا در نظر گرفته ش گذارند. در مورد ما متهمان ها را زیر پا می یار مهم توجه نکرده و آن �� به این مواد بس ای هم چنین بوده است. بازداشت شده توده ای نامه شکایت گفتم که خودم چندی پیش در این مورد به رهبر کشور من به آنان دهم. برای آنکه برای مقامات زندانی که بر خلاف ام و رونوشت آن را به شما می نوشته وءتفاهم نشود، یک رونوشت دیگر از آن نامه را �� المللی همراه آنان بودند س عرف بین مرداد به شما نوشته بودم، به ایشان دادم. 14 که در گفتن جریان خ مثبت دادم، ولی از �� ام، پاس خ این سوال که شکنجه شده �� در پاس رسانم، خودداری کردم. گاهی شما می دردناکی که در این نامه به آ ما هم در تدوین �� ی میهنمان را که خود ش �� تی هنگامی که مواد قانون اساس �� براس ایم و امروز ت آن را پذیرفته �� اید و ما به طور دربس ته �� رکت داش �� آن فعالانه و موثر ش های افراد و بویژه در آن بخش که ت در مورد حقوق و آزادی �� هم مورد پذیرش ماس گذشته و ها را با آنچه بر ما خوانم و آن ت، می �� گان اس د �� ش مربوط به حقوق بازداشت اندیشم که مبادا در زده شده و می گفت �� اندازه ش کنم، بی گذرد برابر می هم اکنون می گی سیاسی و اجتماعی مردم و بویژه حقوق اقتصادی و اجتماعی های زند سایر بخش عارها و �� ورمان هم جدائـی و دوری میان ش �� ها میلیونی محرومان کش ای ده �� ه توده کردارها همین اندازه باشد! شود که: قانون اساسی خوانده می 23 هنگامی که در اصل تن �� توان به صرف داش ت و هیچکس را نمی �� - «تفتیش عقاید ممنوع اس 23 اصل های بینیم و در دادنامه ل می �� ورد تعرض و مواخذه قرار داد.» اما در عم �� ای م ده �� عقی خوانیم دادستان انقلاب که در آن برای ما درخواست محکومیت اعدام شده است، می گرایانه ی اعه فرهنگ ماد �� می از طریق اش � که یکی از مواد عمده: «تبلیغات ضد اس
زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون
30
زده نشد؟ مارکسیسم» نوشته شده است، چطور ممکن است شگفت تگیر کرد، مگر به حکم و ترتیبی که قانون �� توان دس - «هیچ کس را نمی 32 اصل ا ذکر دلائـل بلافاصله کتبا �� ت، موضوع اتهام باید ب �� کند. در صورت بازداش معین می اعت پرونده مقدماتی به مراجع �� س 24 ود و حداکثر ظرف �� به متهم ابلاغ و تفهیم ش گردد. متخلف از این ال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم �� صالحه قضائـی ارس الله اجازه بفرمائـید این اصل ود.» اکنون حضرت آیت �� ش اصل طبق قانون مجازات می ت، برابر نهم. من از شیوه �� گذشته اس ت را با آنچه بر سر من و بستگانم �� یار درس �� بس گویا است: گذشته است به اندازه بسنده گاهی ندارم، اما آنچه بر ما بازداشت دیگران آ گروهی از ب �� پس از نیمه ش 3/5-4 اعت �� س 1361 ن ماه �� بهم 17 دم روز �� صبح داران با بازکردن در خانه به اطاق خواب ما در منزل دخترمان ریختند و دستور �� پاس دادند که من فورا لباس بپوشم. این آقایان تنها حکم بازداشت مرا در دست داشتند. ت کردند. به آن هم �� تن حکم بازداش �� رم را هم بدون داش �� اما نه تنها مرا، بلکه همس ی ما نه سر پیاز بود و نه ته پیاز، �� نده نکرده دخترمان را هم که در کارهای سیاس �� بس نده کردند، �� ت کردند. تصور نفرمائید که به این هم بس �� او را هم بدون حکم، بازداش انه دخترمان و نوه ما را هم بازداشت کردند و همه ما را به �� اله افس �� س 11 نه! فرزند ، یعنی کمیته مشترک دوران شاه که من در آنجا مدتها (پیش از 3000 تگاه �� بازداش مرداد) بازداشت و محاکمه و زندانی شده بودم، بردند. 28 کودتای پس از آزاد شدن افسانه دخترمان (که پس از شکنجه و یکسال و نیم زندانی بدون گان، در غیاب ما خانه را کنند ت �� د که آقایان بازداش �� د) معلوم ش �� محکومیت آزاد ش هایی های طلای متعلق به افسانه (سکه که �� گرانبها را از س اند. هر چیز «غارت» کرده تگانش دریافت کرده بود) �� بت اعیاد و روز تولد خود از بس �� ها به مناس ال �� که طی س ه عنوان هدیه دریافت �� فرهای خود ب �� یاء قیمتی که من در س �� گرفته، تا مقداری اش گرفته تا تا ی �� م ابتدائـ �� ودم، تا حتی مدارک تحصیلی من (از تصدیق شش �� رده ب �� ک بالاترین سند علمی من که حکم پروفسوری آکادمی شهرسازی و معماری جمهوری گذرد، با ال از آن زمان می �� س 7 دمکراتیک آلمان بود)، به غارت بردند و تاکنون که ها پیدا نشده ها بار درخواست افسانه و من، اصلا کوچکترین اثری هم از آن وجود ده جنگی در گران بهاء را بعنوان غنائم کننده ما، این اشیاء است. ظاهرا آقایان بازداشت اند. جنگ مسلمانان علیه کفار برای خود به غنیمت برداشته
31 نورالدین کیانوری درآمد» بازداشت ما. از این پس، «نمایش دردناک» آغاز و «پرده به این بود «پیش شود. پرده» دنبال می خوانیم: در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چنین می گرفتن اقرار یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار کنجه برای �� گونه ش - «هر 35 اصل گندی گند مجاز نیست، چنین شهادت و اقرار یا سو خص به شهادت یا اقرار یا سو �� ش شود.» متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می . فاقد ارزش و اعتبار است گذشته و جای بسی نگرانی است برای آینده که این ی تاسف است برای �� جای بس بها زیر پای برخی مسئولان له و لورده شده و احتمالا در آینده هم خواهد گران اصل ت و در مورد من چند �� گان از همان روز اول بازداش د �� ش د. در مورد اکثر بازداشت �� ش گردید. روز پس از بازداشت، شکنجه به معنای کامل خود با نام نوین «تعزیر» آغاز ق با لوله لاستیکی تا حد آش و لاش کردن کف پا. در � از ش کنجه عبارت بود �� ش مورد شخص من در همان اولین روز شکنجه آنقدر شلاق زدند که نه تنها پوست کف ت �� دو پا، بلکه بخش قابل توجهی از عضلات از بین رفت و معالجه آن تا دوباره پوس شد و تنها ماه طول کشید و در این مدت هر روز پانسمان آن نو می 3 بیآورد، درست گیری کنم. ای یک بار حمام رفتن بهره ماه من توانستم از هفته 3 پس از تر است، دستبند قپانی است. تناک �� کنجه که به مراتب از شلاق وحش �� نوع دوم ش تواند درک کند که دستبند قپانی آن هم تبند قپانی خورده می �� ی که دس �� تنها کس ساعت متوالی در هر شب، یعنی چه؟ 8 - 10 ری و کشیده �� ق اولیه که با فحش و توهین و توس � در مورد من، پس از اینکه ش تند در مورد دروغ شاخدار ساخته �� ودی نداد، یعنی آقایان نتوانس �� شد س تکمیل می رح خواهم داد از من تائـیدی بگیرند، مرا به دستبند قپانی �� ده که در زیر آن را ش �� ش بعدازظهر به اطاقی واقع در اشکوب دوم 8 ت سر هم مرا ساعت �� ب پش �� ش 18 . بردند تا 9 صبح یعنی 5 – 6 اعت �� د و این جریان تا س �� دن ز تبند قپانی می �� د و دس �� برن می ها را عوض آمد و دست کشید. تنها هر ساعت مامور مربوطه می اعت طول می �� س 10 ت شما ندانید که دستبند قپانی چگونه است، آن را توضیح �� کرد. چون ممکن اس می دهم. می این شکنجه عبارت از این است که یک دست از بالای شانه و دست دیگر را از پشت کنند و بین مچ دو دست یک دستبند فلزی زده و با کلید آن را تنگ بهم نزدیک می
32 زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون شب که من زیر این شکنجه قرار 18 . طی کنند. درد این شکنجه وحشتناک است می نیمه 12 داشتم و دو بار هم در تعویض ساعت به ساعت آن «غفلت» شد و از ساعت صبح به همان حال باقی ماندم. علت اینکه چرا اینقدر طول کشید این بود 5 شب تا خواستند به «زور» اعتراف کنم، تسلیم نشدم. که من به آنچه می گرم از وزن خود را از دست دادم و تنها پوست و استخوان از من باقی کیلو 18 من توانستم بالا بروم و برای ماند، تا آن حد که بدون کمک یک نفر حتی یک پله هم نمی رفتن به دستشوئـی هم محتاج به کمک نگهبان بودم. ت، این است که دست چپ �� تناک که هنوز هم باقی اس �� کنجه وحش �� پیامد این ش حس شده من نیمه فلج است و دو انگشت کوچک هر دو دستم که در آغاز کاملا بی ساله بودم. 68 کنم که من در آن زمان حس هستند. یادآوری می بود، هنوز نیمه بی سال، شب هنگام خوابیدن 7 ق زدند که هنوز پس از � رم مریم را آنقدر ش �� همس کند. البته این تنها شکنجه «قانونی» بود که به انواع توهین و با کف پاهایش درد می ها و ...) آنقدر سیلی شد (فاحشه، رئـیس فاحشه ها تکمیل می گوئـی ترین ناسزا رکیک شوم گوش چپ او شنوائیش را از دست داده است. یادآور می اند که و توسری به او زده ساله بود. 70 که او در آن زمان پیر زنی کنم عجله نفرمائید و نیاندیشید که بدترین نوع شکنجه (تعزیر) همین خواهش می بود. نه، از این بدتر هم دو نوع دیگر بود. زدند و با نوع اول شکنجه جسمی بود و آن اینجور بود که فرد را دستبند قپانی می کردند و گذاشته شده بود آویزان می خانه کار ای که در سقف شکنجه طنابی به حلقه هایش فشار ها و سینه و دست یدند، تا تمام وزن بدنش روی شانه �� کش او را به بالا می بت به دستبند قپانی ساده شاید ده �� کنجه نس �� غیر قابل تحمل وارد آورد. درد این ش 25 ت عزیز ما آقای عباس حجری که �� ای مانند دوس د. حتی افراد ورزیده �� برابر باش های مخوف شاه مردانه پایداری کرد، چندین بار از هوش رفت. آقایان سال در زندان دادند. به این هم بسنده نکرده و او را مانند تاب تلو تلو می جوانمرد 5 ا آقای حجری و �� وز زنده ما آقای محمد علی عموئـی که ب �� ت هن �� دوس 28 ی �� ری حزب توده ایران پس از کودتای امریکایی - انگلیس �� ازمان افس �� دیگر از س های مخوف شاه سال در همه زندان 25 به زندان افتاده و مانند یارانش 1332 مرداد هاست. البته نه شاهد دیدار، بلکه معدوم مردانه پایداری کرد، شاهد زنده این شکنجه
33 نورالدین کیانوری گرفته است. ها قرار خود او زیر این شکنجه ت �� تناک دس �� کنجه وحش �� آقای عباس حجری که مردی ورزیده بود در اثر این ش توانست با آن غذا بخورد. فلج شده بود تا آنجا که نمی 3/4 راستش تا حد کنجه معاف �� ه دیگر جانی برایم باقی نمانده بود از این ش �� لما به علت آنک �� مرا مس داشتند. کنجه که در مورد من عملی شد، از همه �� کنجه روحی بود. این نوع ش �� نوع دوم، ش س از اینکه آقایان از �� کنجه چگونه بود؟ پ �� تر بود. این ش های دیگر دردناک کنجه �� ش رحش را دادم، ناامید �� هدفی که در بالا ش ها و با کنجه �� ل اعترافات به من با ش �� تحمی بار مرا زیر این «آزمایش» قرار دادند. 3 ، شدند بار اول مرا به اطاق شکنجه بردند. مریم همسرم را که چشمش را بسته و دهانش ق خوابانده و � ته بودند روی تخت ش �� تمالی که در آن فرو کرده بودند، بس �� را با دس ق زدن را آغاز کردند. � م من به پای لخت او ش �� گرفتند و در برابر چش دهان مرا هم های شدید مریم که در بالا یادآور شدم بود. آقایان برای زدن این جریان پیش از شلاق ت خود را به یک چنین کار ننگینی که بدون تردید قابل دفاع نبود، آلوده �� اینکه دس که برای فرار از فشار، تن به پناه را ای، بنام حسن قائـم نکرده باشند، یکی از افراد توده پستی داده بود، مامور شلاق زدن کردند. پس از نشان دادن این منظره، مرا به پشت خواستند تا شلاق گاه بردند و به زمین نشاندند و از من اعتراف می لول شکنجه �� در س شنیدم، پایان زدن به پای همسرم را که من صدای ضربات شلاق و ناله همسرم را می خواستند، نشدم (قبول طرح کودتا) دهند. چون من حاضر به پذیرش آنچه از من می گرداندند. مرا به سلول خودم بر این بود یک نمونه از انجام اصول مربوط به حقوق افراد در قانون اسلامی جمهوری اسلامی در «عمل». الله، حضرت آیت گند به وجدان انسانیم که و �� ام. س ت که زیر چوبه دار ایستاده �� ال اس �� س 7 من اکنون روی نیست. ام غیرواقعی و حتی زیاده حتی یک کلمه از آنچه در این تشریح نوشته کنم عجله نفرمائـید. این داستان هنوز ادامه دارد. باز هم خواهش می
34 زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون چون من باز هم تسلیم نظریات آقایان نشدم، بار دوم - باز هم مرا به اطاق شکنجه م �� ت در برابر چش �� انه را خوابانده بودند و همان فرد پس �� د. این بار دخترم افس �� بردن ق زدن به پای برهنه او بود. باز هم مرا پشت در نشاندند و � غول به ش �� «آقایان» مش ته آنان را �� تند که خواس �� های دخترم مجبور کردند و از من خواس گوش کردن ناله به دم بار سوم باز هم مرا شبی به اطاق شکنجه بردند. این بار �� بپذیرم و چون حاضر نش قف آویزان کرده بودند. او پاهایش هنوز �� رم مریم را دستبند قپانی زده و به س �� همس گر اعتراف نکنی، مریم گفتند ا گاه آوردند و کنجه �� ت در ش �� روی زمین بود. مرا به پش دم دستور دادند که مریم را به �� ید. چون من حاضر به اعتراف نش �� را بالا خواهیم کش های مریم را که چون دهانش با دستمال بسته بود، به بالا بکشند. من تنها صدای ناله گاه بود فریاد زد نیدم. پس از مدتی آقای «یاسر» که در درون شکنجه �� طور مبهم ش گرداندند. متهم از حال رفته، دکتر را بیاورید و مرا به سلول خود بر ها بطور کلی گوئـی دور نشوم، پس از چند هفته که بازپرسی برای اینکه از حقیقت تقیم من آقای «مجتبی» به من �� اش پایان یافته بود، بازپرس مس ش عمومی �� در بخ ها را هم «یاسر» با صدای زنانه گفت که این جریان سوم یک صحنه سازی بود و ناله رم مریم داشتم او هم این �� ت. پس از دیدار کوتاهی که با همس �� کرده اس و مبهم می گفت او را بالا نکشیدند، تنها پنچ دقیقه نگه داشتند. حقیقت را تائید کرد و الله، حضرت آیت گنجد؟ تا آنجا که من از می می � آیا همه این اعترافات در چارچوب «تعزیرات» اس گاهی دارم: مسائل تعزیرات در جزای اسلامی آ های آمریکائـی و اسرائیلی آموخته ت و نه شیوه �� اس - تعزیر منحصرا زدن تازیانه 1 تبند قپانی، آویزان کردن به سقف با �� گر، مانند دس کنجه �� ده به عوامل ساواک ش �� ش دستبند قپانی و سایر اقداماتی که در بالا یادآوری کردم. یگر - تعزیر یک حد مجازات است که در صورت ثابت شدن جرم مانند «حدود» د 2 هم روی یک گرفتن «اعتراف» آن ود. تعزیر برای �� ش رع تعیین می �� از طرف حاکم ش پردازم، رح آن می �� ت و اختراعی که در زیر به ش �� اتهام به کلی واهی و فرضی و نادرس ترین اصول قانون گذاشتن بنیادی ها و زیر پا اتهام دروغی که پس از این همه شکنجه اساسی جمهوری اسلامی ایران در مورد متهمین، پوچ بودن و دروغ بودن آن روشن
نورالدین کیانوری گردید.
35
ته �� ها برای این بود که از افراد برجس کنجه �� دم، همه این ش �� همانجور که یادآور ش ا حزب توده ایران تدارک یک �� گوی زب توده ایران این اعتراف دروغ را بگیرند که �� ح دیده؛ می ایران را می � لحانه برای سرنگون ساختن نظام جمهوری اس �� کودتای مس گردد. عملی 1362 تدارک کودتائـی که قرار بود در آغاز سال های یوه �� همه ش اخته بودند و این �� اخدار را س �� به دید من، آقایانی که این دروغ ش بودند، این انگیزه اخته �� اخدار س �� گرفتن تائید برای این دروغ ش انی را برای �� غیر انس تن حزبی که در چهار سال فعالیت قانونی �� تند که «دلیلی» برای درهم شکس �� را داش خود، علیرغم انواع فشارها، هم از طرف نظام جمهوری اسلامی و هم از سوی نیروهای زل ناپذیر از انقلاب �� نما همواره و بطور تزل ت و چپ �� های راس گروه ایر �� ارتجاعی و س ام با رای مثبت �� های نظ رده و در همه رفراندوم �� ا همه امکانات دفاع ک �� غ و ب �� دری بی پسند» بسازند. است، «توجیهی مردم شرکت کرده اهد زنده و حاضر آقای �� خ برای این دید من، جریان بازجوئـی ش �� دلیل بدون پاس محمد علی عموئی است که نه تنها امروز، بلکه بارها و برای اولین بار چند سال پیش یانه و غیرانسانی را که از او و از آقای عباس حجری به �� تمام جزئیات بازجوئـی وحش الاسلام ناصری، نماینده صفحه به وسیله حجت 40 ای در حدود عمل آمده را در نامه شمار اند و از آن پس هم در موارد بی الله منتظری، برای ایشان فرستاده حضرت آیت اند. گون رسانده گونا گاه فرصتی پیدا شده، همه مطالب را به اطلاع مقامات هر ای ی عموئی و عده �� ان به آقای محمد عل �� وی بازجوی �� ان چنین بود که از س �� جری اختگی در این �� گزارش دروغی و س ود که �� ش ر از کادر رهبری حزب تکلیف می �� دیگ زی که در فاصله میان �� وده ایران (هیات دبیران کمیته مرک �� اره بدهند که حزب ت �� ب ت) در یکی �� وم همگانی افراد کمیته مرکزی، بالاترین مقام رهبری حزب اس �� دو پلن ت که تدارک کودتائـی را -که در �� اس گرفته ت تصمیم �� از چند هفته پیش از بازداش رح دادم- بدهد. به دلیل عدم پذیرش آقای عموئـی و دیگران، آنان را در زیر �� بالا ش دهند. آقای عموئـی کسی است که در دوران طاغوت ها قرار می ترین شکنجه خت �� س گذرانده اه �� های مخوف رژیم ش ال، یعنی تقریبا تمام جوانی خود را، در زندان �� س 25 های جسمی عجیب و غیرقابل تحمل را تحمل نموده و من از شرح کامل کنجه �� و ش گذشته است عاجزم و امیدوارم که خود ایشان یکبار دیگر این جریان ان �� آنچه برایش
36 زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون ما برسانند. همین روش درباره آقایان عباس حجری و رضا شلتوکی و �� را به اطلاع ش است. گردیده چند نفر دیگر، من جمله شخص من اعمال یکی از موارد که مربوط به آقای عباس حجری بود پیش از این شرح دادم. در مورد ام است. با همین شگردها، تا آنجا که من شنیده لما همین جور بوده �� دیگران هم مس نفر از اعضای رهبری مرکزی حزب توانستند این اعتراف دروغ را کتبا بگیرند. 12 از دم. به من �� اخدار نش �� ارها حاضر به پذیرش این دروغ ش �� تنها من علیرغم همه فش اند که تند، این را پذیرفته �� ت هس �� گفتند که همه اعضای هیات دبیران که در بازداش ) کودتا را انجام دهد. 1362 ت �� اردیبهش 11( ت روز اول ماه مه �� گویا حزب قرار اس پاسخ همیشگی من این بود که: د، من این دروغ را �� م من بگوین �� ر همه افراد حزب هم این را در برابر چش �� گ اولا ا تر از ها هم زیر همان فشارهائـی که به من وارد شده و یا بد پذیرم و برآنم که آن نمی اند. آن به این دروغ اعتراف کرده ح � ت که حزبی بخواهد با نزدیک به یک صد قبضه س �� خره نیس �� ثانیا آیا این مس بک در برابر این نیروی عظیم �� بک (تفنگ) و مقداری نارنجک و یا یا دو تیربار س �� س ما که ما را �� یجیان کودتا کند؟ ش �� های انقلاب و بس پاه و ارتش و پلیس و کمیته �� س دهید؟ دانید، چگونه چنین «حماقتی» را به ما نسبت می خیلی کارکشته و زرنگ می ها اند که شما از شوروی گفته ) گفتند که افراد دیگر (حسن قائم پناه در پاسخ به من ای مازندران و در بعضی �� ه ا را احتمالا در جنگل �� ه گرفته و آن ح � مقدار زیادی س اید. های اطراف تهران و بخشی را در خراسان مخفی کرده باغ ها به میزان زیاد پاسخ من این بود که آیا این احمقانه نیست که اسلحه از شوروی توانم ه تنهائی می �� دران مخفی کنیم؟ آیا من ب �� ای مازن �� ه م و آن را در جنگل �� بگیری ام. آیا یک نفر دیگر هم در میان ع مزاجی �� ن کاری را انجام دهم؟ آن هم با وض �� چنی گرفتن اسلحه و مخفی کردن آن این صدها بازداشت شده هست که بگوید با من در گر هم شما عقیده دارید که در یکی از باغ ت؟ یک نفر هم پیدا نشد! ا �� اس کمک کرده ها را در بیاورید. ها پنهان شده، بروید آن متعلق به دوستان، در اطراف تهران سلاح بهمن افراد حزبی که از چند ده 22 و 21 گفتم که در جریان انقلاب، روزهای من یار محدود سلاح مانند همه مردم جمع کردند که �� کردند مقداری بس نفر تجاوز نمی گفتم، در یک خانه یا دو خانه مخفی ها را که میزان تقریبیش را در بالا وقت آن همان
37 نورالدین کیانوری ازد، ما بتوانیم با �� ای به انقلاب وارد س ت ضربه �� گر روزی ضد انقلاب توانس کردیم تا ا نیروی اندک خود به موازات نیروهای وفادار به انقلاب علیه نیروهای ضد انقلابی وارد ات هیات دبیران، یک جا به دست شما �� ویم. ثانیا تمام اسناد و صورت جلس �� عمل ش ای از اینکه چنین صحبتی حتی ات، نه تنها کلمه �� ت. در این صورت جلس �� اس افتاده شود، بلکه درست برعکس، درست چند ده باشد دیده نمی �� با هزار فرسنگ فاصله ش شنیدیم و همه رفتار مامورین تعقیب گوشه و کنار می هفته پیش از بازداشت، که از کردیم که اس می �� های کاملا مجهز در تعقیب ما بودند احس گروه ب و روز با �� که ش ای به ی عمومی در صدد وارد آوردن ضربه �� می به علل سیاس � مقامات جمهوری اس گرفتیم که اق آراء تصمیم �� ن جهت در هیات دبیران باتف �� تند، به همی �� حزب ما هس ور خارج کنیم و به تشکیلات �� کادر رهبری مرکزی حزب را به طور غیرقانونی از کش ئولیت تدارک فنی این کار را داشت ماموریت داده شد �� کوچک مخفی حزب که مس که امکانات تدارک دیده خود را آماده سازد. الله، حضرت آیت آور نیست که کسانی را متهم به تدارک کودتا کنند که درست در همان آیا این خنده کوشند از کشور فرار کنند! دوران مورد ادعای آقایان اتهام زننده، این افراد می گزارش ساختگی که به افراد رهبری زیر شکنجه تحمیل شد، درست از همین در ی - نظامی - تشکیلاتی و تبلیغاتی کودتا نام �� های سیاس افراد به عنوان رهبران بخش ت «کابینه» پس از پیروزی کودتا را سرهم �� ت و از این بالاتر، حتی لیس �� اس برده شده گویا کیانوری رئیس جمهور، فلانی نخست وزیر، عموئـی وزیر کرده بودند که در آن خارجه و دیگری وزیر جنگ و ... . مزه را تنظیم دی بی �� ای» این کم ت که چه «مغزهای داهیانه �� آور اس ا تعجب �� واقع ها باقی گذاری ا تنها به این نام �� ه گذاری رده بودند. البته تصور نفرمائید که این نام �� ک داران و ... ( نقطه �� بردند از پاس ی که من را می �� مانده بود. در این دوران، در هر بخش شناختم ها را نمی بند، من آن چین در اصل متن است) که البته به علت داشتن چشم گفتند: «حال آقای رئیس جمهور چطور است؟» زدند و می یکی توی سر من می در همان دو سه ماه اول بازداشت، بر اثر فشارهای سنگین، من دوبار دچار خونریزی گ نجات دادند. معده شدم که تنها با کمک سرم مرا از مر
38 زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون گفت: «ما همه با اسلحه به ت (اول ماه مه) بازجویم به من �� ب یازدهم اردیبهش �� ش رویم و در انتظار کودتا خواهیم بود. تو بدان که ما به نگهبان بند یک نارنجک خانه می ود، او نارنجک را از درون سوراخ در �� هر بلند ش �� گر صدای یک تیر در ش ایم که ا داده ود: «امیدوارم �� م به او این ب �� خ من با تبس �� لول تو به داخل خواهد انداخت.» پاس �� س تی �� ر را خواهیم دید.» جریان به درس �� ی و فردا صبح همدیگ �� ب را راحت بخواب �� ش ن شد که مسئله «کودتای حزب توده ایران» �� های من پایان یافت و روش گفته مانند است. بادکنکی بیش نبوده ساعت مندرج 24 انتقال ما به زندان اوین یک سال طول کشید. یک سال، به جای ساعت. در این 24 بار 365 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یعنی 42 در اصل تگانمان محروم بودیم و �� گونه ملاقات با بس رم و دخترم از هر �� ال من و همس �� یک س کردند، نبودیم. ان تلفن می �� ای یک بار به بستگانش حتی مانند دیگران هم که هفته یعنی از این حق هم محروم بودیم. در زندان اوین ای برای ان توده �� س از چند ماه بقیه زندانی �� بخش عمده و پ 1362 ال �� ان س �� در پای ن به جای اینکه بر پایه �� دیم. در زندان اوی �� گاه به زندان اوین منتقل ش ن به داد �� رفت ها در اسرع قانون اساسی دادنامه 32 های ساخته شده در بازداشتگاه طبق ماده پرونده گردد، جریان بازجوئـی با همان تفصیل دوباره از اول شروع شد گاه لیم داد �� وقت تس ها پاسخ بدهیم، تنها با این ش �� و همه ما مجبور بودیم که به صفحات دور و دراز پرس تگاه تکرار نشد. �� های بازداش کنجه �� گاهی دارم، ش تفاوت که در اینجا، تا آنجا که من آ 11 تگاه و اقامت در اوین �� وم که در جریان بازداش �� ولی این واقعیت را باید یاد آور ش را در زیر ده بودند و اسامی آنان �� ت ش �� نفر از اعضای کمیته مرکزی حزب، که بازداش گفتند: آورم، بدرود حیات می - آقای رضا شلتوکی 1 سال 25 ای بودند که گروه افسران توده - آقای تقی کی منش ( این دو نفر جزو آن 2 های شاه معدوم مقاومت کردند.) در زندان ال در زندان و یکبار هم با خود شما �� س 15 اه جمعا �� گیک (که در زمان ش گا - آقای 3 ما که در سلول انفرادی بودید برای شما �� گرفتاری ش ب �� در زندان بوده و در اولین ش
39 نورالدین کیانوری گ امام را به سیگار آورده بود. بار دیگر هم که حاج آقای مصطفی خمینی، فرزند بزر گیک گا ، رد در سلول انفرادی افکندند �� تان س �� زندان آوردند و بدون بالاپوش در زمس یک پتو از بالاپوش خود را برای ایشان برد و ضمنا یادآوری کرد که او ارمنی است و گفته بودند: الله حاج آقا مصطفی در پاسخ از او سپاسگزاری کرده و ای است. آیت توده «در چنین شرایطی این مسایل اهمیت ندارد.») ها در زندان به سر برده و مدتی هم با آقای - آقای باباخانی که در زمان طاغوت سال 4 است. لاجوردی در زندان مشهد بوده گاهی، استاد فلسفه - پرفسور آ 5 - حسن قزلچی، شاعر و نویسنده پیر مرد کرد 6 پور تبریزی - حسن حسین 7 مرداد 28 گر قدیمی بودند و هر دو پس از کودتای - علی شناسائـی (این دو نفر کار 8 اند.) چندین سال زندانی بوده مرداد زندانی شد 28 دار ریاضیات (آقای علوی پس از - محسن علوی، دبیر سابقه 9 های حیوانی جلادان ساواک دست چپش به طور کامل فلج شده و به کنجه �� و زیر ش اش آویزان بود.) شانه ای انصاری از اهالی ترکمن صحرا و دکتر در علوم اجتماعی و ادبیات ترکمن �� - آق 10 در اتحاد شوروی - آقای رحمان هاتفی. 11 ها زیر دانم آن دارم و نمی �� ه اطلاعی ن �� گون نفر آنها هیچ 10 گ ر �� ی] م �� از [چگونگ اند. به طوری که من در جان سپرده کنجه و یا در پی بیماری �� کنجه و یا بر اثر ش �� ش گ آنان و یا بیماری خطرناک ای از مر گونه سابقه بهداری زندان اطلاع پیدا کردم، هیچ ت. در مورد آقای رضا شلتوکی؛ ایشان مدتی مدید مبتلا �� در بهداری زندان اوین نیس توانستند از غذای زندان به جز نان خالی به سرطان معده بودند و به همین علت نمی های نزدیک به هم زندانی لول �� تانی که با او در یک بند، در س �� زی بخورند. دوس �� چی خواسته و مسئول اند که نان می نیده �� اند که بارها، صدای التماس او را ش گفته ، بودند است. کرده پخش غذای زندان از دادن نان اضافی به او خودداری می که شرح آن را پس از این خواهم داد، 1364 تان �� پس از انجام محاکمات، در تابس
Made with FlippingBook