Zendan dar Iran
علی افشاری توهین و برخوردهای اجباری همراه بود.
115
تادنهای ممتد مقابل �� ته و تؤام با بیخوابی و ایس �� پس از یک هفته بازجویی پیوس ت بازجویان �� کنجه، به دلیل عدم پذیرش خواس �� ام ش �� دیوار و تهدید به انواع و اقس ده در سخنرانی فوق الاشاره، �� خنان اعلام ش �� در قبول اتهام براندازی، پس گرفتن س ؤالات خارج از �� خگویی به س �� ت قوه قضائیه و پاس �� ی از رهبری و ریاس �� معذرتخواه ساعت بیخوابی در حالی که در صندلی عقب ٢٤ چهارچوب موضوع بازداشت، پس از بند به چشم در داخل پتو پیچیده شدم به مکانی که به ماشین خوابانده شدم و چشم سپاه پاسداران ٥٩ قول بازجویان «تاریکخانه اشباح» بود و بعدها فهمیدم بازداشتگاه است منتقل شدم. تم و فحاشی از سوی چند نفر قرار گرفتم �� ب انتقال، مورد ضرب و ش �� در همان ش دم بر خلاف حقوق و تمایلم، به پاسخگویی درباره موارد خارج از موضوع �� و مجبور ش بازداشت بپردازم. مانی و روانی، محرومیتها، خلأ �� ارهای جس �� دت و عمق فش �� از این زمان به بعد، ش ی یافت که پس از یک �� تمر، چنان فزون �� ی و ایزولگی بتدریج و به صورت مس �� عاطف تادگی ناگاه مقاومتم شکست و شخصیتم را فروریختند و چونان کودکی که �� ماه ایس ام گسسته و تبدیل به موجودی ت از فضای گذشته �� در فضایی غریبه قرار گرفته اس دم که چون مومی در دستان بازجو بود و بازجو در �� لوب الاختیار و فاقد اراده ش �� مس موقعیتی مسلط قرار گرفت. یر معکوس اجتماعی شدن را طی �� در این وضعیت بحرانی همچون بیمار روانی س کردم و روز به روز فاصله بیشتری با شخصیت قبلیم پیدا کردم. تادگی در برابر بازجو را نداشتم و �� ای بود که توان مخالفت و ایس وضعیتم به گونه های بازجو بود. تنها توانم معطوف به کاستن از شدت و ابعاد خواسته ناریوها و ذهنیتهای �� ی به س �� ان در این دوره، ابتدا عینیت بخش �� ت بازجوی �� خواس گاه، حادثه خرم آباد، عملکرد دفتر �� های ملی نظیر کوی دانش ان در مورد پرونده �� آن رای اخذ اعترافات مورد نظر در مورد �� جویی و تلاش ب �� تحکیم وحدت و جنبش دانش اصلاح طلبان و جریانات سیاسی رقیب و پاسخگویی به سؤالات از طریق فشار، اغفال س از خودداری نهایی �� ده بود، اما پ �� اس طرحهای از پیش تعیین ش �� ن بر اس �� و تلقی روزه که در اوج فشارها و محرومیتها قرار ٤٥ یب �� اینجانب، در یک دوره پرفراز و نش
Made with FlippingBook