Zendan dar Iran

48  زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون دارم ‌ ت می �� می ایران را دوس � وم. من جمهوری اس �� گوئـی دچار نش ‌ ریاکاری و دروغ اره خودم هم آن را پذیرا �� گاه درب ‌ تم و درباره حکم داد �� وادار جدی خط امام هس �� و ه باشم.» همین مطالب را هم در نامه به آقای انصاری نوشتم. ‌ می خبر از همسرم بودم و پس از چهار ‌ به این ترتیب من چهار ماه درانتظار اعدام و بی گاه شدم که چند روز پس از انتقال من ‌ گرداندند. در آنجا آ ‌ ماه مرا به سلول جمعی باز های انفرادی فرستادند و پس از چند ‌ به سلول انفرادی، افراد دیگر اتاق را هم به سلول های کوچکتر ‌ ای کوچکتر به اتاق �� ه ‌ گروه ‌ ها را در ‌ لول انفرادی، آن �� هفته اقامت در س دو، چه تا ‌ گروهی فرستادند. در مورد آقایان فرج الله میزانی و منوچهر بهزادی که هر ‌ اقامت در سلول ‌ کردند، این ‌ آن زمان و چه بعدها برای حوزه علمیه قم فعالانه کار می گز برایم معلوم نشد. ‌ های بیشتری ادامه یافت، علتش هر ‌ انفرادی ماه گردید. ‌ اقدام آقای انصاری کارهای ما هم برای حوزه علمیه قم تعطیل ‌ در اثر این که آقای انصاری پس ‌ گفت ‌ ماه دوباره اجازه ملاقات با همسرم را دادند. او 8 پس از از دیدار با من به سلول او رفته و با پرخاش او را هم مانند من ممنوع الملاقات با من و گز نداشته ‌ هر 1366 دخترمان کرده و هواخوری هم که او در تمام مدت زندان تا سال نامه برای من نوشته که 10 تا 8 ، ماه 8 گفت که در این مدت ‌ رم به من �� ت. همس �� اس ‌ ام و ظاهرا ‌ نامه را دریافت داشته 10 از این ‌‌ از انتقال به اتاق عمومی، یکی ‌ من تنها پس است. ‌ دیگر به عنوان اسناد نوین ارتکاب جرم و یا «غنائم جنگی» ضبط شده ‌ های ‌ نامه ایر دوستان و همسرم در پیامد نامه من به آقای انصاری وارد �� ارهائـی که به س �� با فش گردید، یک بار دیگر مفهوم این شعر زیبای پارسی واقعیت پیدا کرد: ‌ گردن مسگری ‌ به شوشتر زدند گنه کرد در بلخ آهنگری ‌ ماه درد و 8 نشد. پس از ‌ ها به خون کشیده ‌ گردن زدن ‌، بختانه در این مورد �� خوش گشت، اما با کمال تاسف وضع به این حال باقی نماند و پس ‌ رنج وضع به حال عادی بر از کمی بیش از یک سال مصداق این شعر به شکل دردناکی به واقعیت تبدیل شد و های تیرباران سپرده شدند. ‌ ای به جوخه ‌ گناه توده ‌ صدها نفر از افراد بی

الله، ‌ حضرت آیت پس از عملیات «مرصاد» 1367 گاهی دارید، در تابستان ‌ همانجور که حضرت عالی آ

Made with