Zendan dar Iran

 129 احسان فتاحیان کشی ‌ ای به سوی یک جهان بهتر و عاری از حق ‌ ایم در طلب یافتن روزنه ‌ محکوم شده اند؟ ‌ ایم، آیا آنان نیز به کرده خود واقف ‌ در تلاش بوده اه زندگی را آغاز کردم، آنجا که بزرگیش ورد زبان هم میهنانم �� هر کرمانش �� در ش است، آنجا که مهد تمدن میهنم بوده است. ذهنم بدان سویم کشید که تبعیضی را و وضعیتی ناروا را بفهمم و از اعماق وجود درکش نمایم که گویای ستم بود؛ ستمی ای انسانی. ‌ در حق من چونان فردی انسانی و در حق من چونان [عضوی از] مجموعه د، اما وااسفا که آنان چنان �� تم و رفع آن به هزاران فکرم راهبر ش �� پیگیری چرایی س فضا را مسدود و حق طلبی را مهجور و سرکوب کرده بودند که در داخل راهی نیافتم مرگه �� های تصنعی به مکانی دیگر و مامنی دیگر کوچیدم: «من پیش ‌ و ورای محدوده ام من را بدان سو ‌ کومله شدم.» سودای یافتن خویش و هویتی که از آن محروم شده کشاند. دور شدن از خاستگاه کودکی هرچند آزاردهنده و سخت بود اما هیچ گاه باعث انقطاع من از زادگاهم نشد. هر از گاهی به قصد تجدید دیدار و بازیابی خاطرات روانه تم، اما یک بار «آنان» دیدار را به کامم تلخ کردند، دستگیرم �� گش ‌ تین می �� خانه نخس تگیر �� تانه دس �� ان دوس �� م انداختند. از همان آغاز و با پذیرایی انس �� کردند و به قفس کنندگانم (!) فهمیدم که همان سرنوشت تراژدیک و غمناک همراهان و رهروان این سازی، دادگاه سرسپرده و شدیدا ‌ ته است: شکنجه، پرونده �� راه پررهرو به انتظار نشس تحت نفوذ، حکمی کاملا ناعادلانه و سیاسی، و در نهایت مرگ...... ۸۷/۴/۲۹ تر بگویم: پس از دستگیری در شهر کامیاران به تاریخ ‌ بگذارید خودمانی و پس از چند ساعت مهمان بودن در اداره اطلاعات آن شهر، در حالی که دستبند و بندی قطور حرکت و دیدن را برایم ممنوع نموده بود، فردی که خود را معاون ‌ م �� چش ربط و مملو از اتهامات ‌ کرد شروع به طرح یک سری پرسش بی ‌ تان معرفی می �� دادس ت که هرگونه بازپرسی قضایی در محیطی غیر از محیط �� واهی نمود (لازم به ذکر اس های ‌ دادسرا و دادگاه طبق قانون مطلقا ممنوع است). بدین ترتیب اولین دور بازجویی ب به اداره اطلاعات استان کردستان در شهر سنندج �� ام کلید خورد. همان ش ‌ عدیده منتقل شدم و سور واقعی را آنجا تجربه نمودم: سلولی کثیف با دستشویی نامطبوع و گذشت! از آن به بعد ‌ ها سال از ملاقاتشان با آب و پاکیزگی می ‌ پتوهایی که احتمالا ده های بازجویی با چاشنی کتک و شکنجه طاقت فرسا، ‌ ب و روز دالان پایینی و اتاق �� ش د. بازجویان محترم در جهت ارتقای �� ه ماهه تبدیل ش �� لی پایان ناپذیر و س �� به تسلس ارزش، در این سه ماه به ‌ غلی خویش و در سودای چند پشیزی ناچیز و بی �� منزلت ش

Made with