Zendan dar Iran

 189 هادی عابدی باخدا ی گرفتم از جمله بیماری کلیه و زخم �� های ‌ ال بیماری �� آن معروف بود. طی این دو س رایطم به قدری ناجور بود که �� تر که بعد از آزادی پنج بار عمل جراحی کردم. ش �� بس رژیم مجبور شد بعد از دو سال من را آزاد کند.  ور �� رم که حامله بود جهت خروج از کش �� در مهرماه به اتفاق همس ۱۳۶۶ ال �� در س هر سلماس توسط اطلاعات رژیم دستگیر شدم (همسرم �� برای معالجه، مجددا در ش غل آموزگاری �� از ش ۱۳۶۳ الل �� از هواداران مجاهدین بود که به خاطر این او را در س سال در زندان بسر برده. بعد از اینکه به مرکز اطلاعات ۳ اخراج کردند) و او نیز حدود ه فهمیده بودند که �� کنجه بردند. با آنک �� د، بلافاصله ما را زیر ش �� لماس ما را بردن �� س سال از این جریان، آثار آن ۲۳ زدند و بعد از ‌ همسرم حامله است به شکمش لگد می توان در فرزندم ‌ دادند را می ‌ ها و همچنین فشارهای روحی که به همسرم می ‌ لگد زدن برد. و ‌ شود و از آن رنج می ‌ اهده می �� ارهای عصبی روی فرزندم همچنان مش �� دید. فش ۱۳۶۷ خلاصه بعد از شش ماه آزاد شدیم. و از آن به بعد هر از چند بار بویژه شهریور ساعت بازجویی آزاد شدیم. خلاصه در ۲۴ ت و بعد از �� باز ما را اطلاعات فومن خواس بعد از گرفتن پاسپورت ۱۳۸۷ سال چند بار ما را خواستند تا اینکه در دی ماه سال رف رفتم و بعد از یک هفته ماندن در �� هر اش �� تانم به ش �� ها و دوس ‌ جهت دیدن فامیل اطلاعات رشت به منزلمان ریختند ۱۳۸۷ اسفند ۲۰ آنجا به ایران برگشتم. در تاریخ شد و ‌ خصی خودم از جمله دو عدد کیس که مربوط به کارم می �� ایل ش �� و تمامی وس سی دی و نوار، رسیور ماهواره، پاسپورت همراه من و همسرم به مرکز اطلاعات رشت ت برده شدیم. و بلافاصله تحت فشار شدید روحی �� واقع در میدان نیروی دریایی رش اعت بعد کیس شرکتی را که قبلا من در آن �� و تهدیدات بازجوها قرار گرفتیم. دو س کردم را هم آورده بودند. بعد از شش ساعت بازجویی بدون وقفه چون چیزی ‌ کار می رف مهم بود، آن هم چون قانونی و با پاسپورت و ویزای �� تند، فقط رفتن به اش �� نداش کردند که تو ‌ تند، دیگر فقط به تهدید بسنده می �� معتبر رفته بودم چیز دیگری نداش ازی و تدوین فیلم بود.) �� ازی، کلیپ س �� دیگر حق کار کردن نداری. (کار من تیزرس رکت �� تانم که در آن ش �� در نتیجه ما را موقت آزاد کردند. بعد از چند روز تمامی دوس ساختمانی فعالیت اقتصادی داشتند و چون اکثرا از زندانیان دهه شصت بودند، یکی شد: ‌ ها می ‌ ت برده شدند. سؤالاتی که از آن �� یکی برای بازجویی به اداره اطلاعات رش کردند.  ‌ اطلاعی می ‌ ام یا نه ... که اکثرا اظهار بی ‌ دانستید که من به اشرف رفته ‌ آیا می ؤالها �� تند. محور س �� تانم را برای بازجویی خواس �� مجددا دوس ۱۳۸۸ د از نوروز �� بع

Made with