Zendan dar Iran

40  زندان در ایران، جایی که نه خدا هست نه قانون لتوکی، باقرزاده، ذوالقدر (همه از �� د نفری، از آن جمله آقای حجری، عموئـی، ش �� چن یده دوران شاه)، بهرام دانش و دکتر احمد دانش و فرج �� سال زندان کش 25 ران �� افس الله میزانی را به یک اتاق در حسینه منتقل ساختند. کار و نیرومند جز پوست �� لتوکی ورزش �� گفتند که از ش ‌‌ آقای عموئـی و دیگران می کن کاری برای او �� کان هم جز داروی مس �� تخوان چیزی باقی نمانده بود و پزش �� و اس ود، او را ابتدا به �� ده ماندنش باقی نمانده ب �� ه دیگر امیدی به زن �� د، تا اینک �� کردن ‌ نمی اش به بیمارستانی در تهران منتقل کردند ‌ تان زندان و بعدا به کمک خانواده �� بیمارس تند، دوباره به بیمارستان �� کان امیدی به زنده ماندنش نداش �� و پس از آنکه دیگر پزش اش ‌ گ نه جنازه ‌ پرد. پس از مر �� د و در آنجا به وضع دردناکی جان س �� زندان منتقل ش اش اطلاع دادند. ‌ اش تحویل دادند و نه اینکه محل دفن او را به خانواده ‌ ه خانواده �� را ب رای او ترتیب دهند. �� م عزاداری ب �� اش غدغن کردند که مبادا مراس ‌ ی به خانواده �� حت گی پیدا ‌ ت و این اطلاعات را از راه خانواد �� لتوکی اس �� زاده آقای ش ‌ آقای عموئـی خاله است. ‌ کرده های بند ‌ نفر دیگر، تنها پس از پایان محاکمات که همه ما را از سلول 10 در مورد مسمائـی ‌ به بند جدیدا ساخته شده به نام آسایشگاه، که به راستی نام بسیار بی 209 گیک را ‌ گا ‌ گوید که ‌ ی می �� های انفرادی منتقل  کردند، آقای عموئـ ‌ لول �� ت، به س �� اس توانسته راه برود، دو نفر او را بغل کرده بودند. او یک ‌ دیده که چون خود مستقلا نمی گی ‌ ته که تمام بدنش از پار �� تر در برداش ‌ لوار از آن مندرس �� پیراهن مندرس و یک ش است. پس از این تاریخ دیگر هیچ یک از افرادی که ما طی چند سال ‌ شلوار پیدا بوده دیدیم، از او خبری نداشته است. چرا او به آن حال و روز افتاده بود؟ آیا در اوین هم تکرار شده بود؟ 3000 همان برنامه شکنجه زندان ماند که به کسی که در سرمای زمستان بالاپوش ‌ ش باقی می �� در هر حال این پرس اند ‌ دهد، پیروان او حتی یک پتوی پاره نداده ‌ الله مصطفی خمینی می ‌ ود را به آیت �� خ ها ‌ تا آن را به کمر خود ببندد و این راه دراز را در زندان، در آن وضع در برابر چشم ده ی �� تهزا قرار نگیرد. این درد را به چه کس �� ها مامور و کارمند عبور نکند و مورد اس ‌ ده ‌ و گفت؟ تاکنون من شرمم آمده که حتی به دوستانم این را بگویم. ‌ توان ‌ می کنم که آنچه ‌ ادآوری می �� م از حقیقت دور نیفتم، ی �� رای آن که باز ه �� ا، ب �� در اینج ای ندارم. چه از لحاظ مداوای ‌ گله ‌ خص من است، از بهداری زندان اوین �� مربوط به ش

Made with