سالهای سکوت
95 لصفصف گویند چون در این گزارش یک حرف که برادر ندارم؟ استاد در جواب او در کمال صراحت می راست نیست لذا من نخواستم که این یک حرف راست میان آن همه دروغ باشد. مستنطق مدتی ای گوید از صراحتت خوشم آمد و به ایشان ابداً صدمه ی ایشان زده می خندد و بعد دستی به شانه می رساند. نمی استنطاق آقای فاتحی و مهندس آفاق الله فاتحی و پنج نفر دیگر در اوایل ماه مه در استنطاق بودند. پدران مهندس بهاءالدین آفاق و فضل الله جنابان میرزا یوسف ملّی و استاد حاجی از احبای اولیه و این دو به ترتیب متصاعدین الی اند. آباد بوده قدم عشق مؤمنین ثابت گذراندند همه جوان و شاید اطلاعات ی شدید انتظار را می این هفت نفری که در یک اطاق دوره شان بسیار قوی و محکم. مأمور اطاق انتظار امری آنها قدری ضعیف بود ولی ایمان و ایقان ی ملاها و آخوندها مطالب رکیک و استنطاق که نسبت به امرالله مغرض و مبغض بوده به شیوه کند که جوانان آورده و پافشاری و اصرار می موهنی نسبت به حضرت ولی محبوب امرالله به زبان می های او را تأیید کنند ولی جوانان بهائی بر خلاف انتظار او ثبات و بهائی هم مزخرفات و توهین دهند و تنفر و انزجار خود ی شدید خود را نسبت به مولای محبوب خود نشان می استقامت و علاقه دارند. مأمور مذکور که انتظار ی او اظهار می های مغرضانه را نسبت به هتا کی و فحاشی و بهتان گیرد که به شود و تصمیم می چنین ایستادگی و ثبات و استقامتی را از جوانان نداشته خشمگین می شود. ی قهریه به مقصود خود نائل شود ولی باز هم موفق نمی غضب و قوه فردای آن شب این مأمور از انبار اداره چند جلد کتاب مستطاب اقدس که از منزل احبا ضبط شده ها سیاه و زند که از شدت شانه ی این جوانان ضرباتی می ی کتاب به سر و شانه آورد و با لبه بود می گفته این کتاب اقدس است. کرده می شود. هر دفعه که ضربتی وارد می سر متورم می ی هفت نفری، هشت شبانه روز در استنطاق بودند و صدمات زیادی دیدند. در طول مدت این عده زندان و استنطاق جهت هیچ یک از پیروان ادیان دیگر کتاب آسمانی نیاوردند و با آن، آنها را زجر و شکنجه ندادند پس باید گفت حساب احبا جدا بود.
Made with FlippingBook flipbook maker