سالهای سکوت
98
های سکوت سال
بایستد. ی ماه مه و عید انقلاب شوروی توقیف شدند. به آوریل یعنی در آستانه ۲۹ آقای بسیم در شب ها مخالفین و دشمنان ما ایشان گفته بودند که اتهام شما این است که: شما بهائی هستید و بهائی های بهائی (چون در آن موقع تقریباً مردی از احبا نمانده بود و همه ای از خانم هستند و شما با عده های اید روز اول ماه مه ساختمان سیلو را منفجر و خراب کنید. لذا کتک خواسته زندانی بودند) می ساعت ۴۸ های فراوان اصلی بعد از اعلام این اتهام شروع شد. آقای بسیم بعد از خوردن کتک تمام سرپا ایستاده و در تمام این مدت به ایشان آب نداده بودند. ایشان از شدت تشنگی و عطش الله که در آنجا بوده و هنوز موارد اند از تشنگی مردم. امین گفته در حال هذیان بوده و به فارسی می شود و لیوان آب را پر توانسته آب بخورد از جا بلند می اتهامش را به او اعلام نکرده بودند و می خواهد آب کند و مأمور کشیک که به روزنامه خواندن مشغول بوده به خیال این که او خودش می می کشند دهد به آقای بسیم و ایشان لاجرعه آن را سر می الله آب را می شود. امین را بخورد مانع او نمی بیند الله می کنند. معلوم است که مأموری که این جسارت را از امین الله نوش جان می یا به قول امین کند. با او چه می الله سلول بود و ایشان در آنجا یک مثنوی سروده و از امین الله مدتی در زندان با آقای نیرو هم امین الله هنوز تمام کند که آن را حفظ کند (شاید آقای نیرو امید زنده ماندن نداشت). امین خواهش می برند. آقای های متفاوت می کنند و به سلول مثنوی را از حفظ نکرده بود که آنها را از هم جدا می کند و شما بعداً گوید قسمت دیگر را کسی دیگر از حفظ می الله می نیرو موقع خداحافظی به امین ها است: الحال آن روز با هم آن را تکمیل خواهید کرد و این قسمتی از مثنوی است که کاملاً وصف چون هزار و نهصد و هم سی و هشت خود ز میلاد مسیحا درگذشت پنجم فوران حزب نابکار اهل ایمان را به جبر کرده شکار ها کردند هجوم روز و شب در خانه گنه کردند رجوم مردمان بی گرفتندی رجال و نوجوان می سوی محبس مینمودندی روان شان بردند به استنطاق بعد می شان جمله را بر دل نهادند داغ شان این چنین آن شعار اولی که شمائید اشپیون ای اهل دین ما کجا و کار جاسوسی کجا این همه جاسوس کجا بوده الا؟
Made with FlippingBook flipbook maker