سالهای سکوت
122 های سکوت سال الله و بنده کنار پنجره جا داد و این محبت بزرگی بود که در حق ما نمود. داد. به امین نشان می الله ارباب برادر آقای روحی ارباب هم با ما بود و ما جمعاً سه نفر بهائی در یک واگن بودیم. عزیز عزیزالله جوانی مهذّب، پا ک، معقول و آراسته به صفات و اخلاق بهائی بود. تبعیدیان را حاضر غایب کردند و معلوم شد که همه سر جای خود قرار دارند لذا درب بسته و قفل شد و پس از آنکه های دیگر هم پر شدند موقع غروب آفتاب ترن حرکت کرد. وضع ما در زندان غیر از وضعی واگن گناهیم و قربانی هرج و دانستند که ما بی بود که در قطار داشتیم. در زندان تقریباً تمام مأمورین می اند لذا تا حد امکان ما را مراعات ایم که رنگ سیاسی به آن چسبانده مرج درهم برهمی شده کردند ولی به مأمورین تبعید گفته بودند که ما مخالفین و دشمنان دولت و ملت هستیم و رفتار می شد. آنها با ما باید در نهایت شدت و خشونت بوده باشد و این اصل در تمام طول راه مراعات می کردند که به ما غذا بدهند چند نفر مسلسل به دست، سگ به دست و هروقت درب واگن را باز می دار جهت مراقبت ایستاده بودند که ا گر حرکت خلافی از کسی سر بزند او را سرجایش تفنگ بنشانند. ی تبعیدیانی بود که داوطلبانه حاضر شده بودند با در قطار ما چند واگن متعلق به عائله و خانواده های ما باری بود ولی در تمام مدت های آنها هم مثل واگن کسان تبعیدی خود عزیمت نمایند. واگن دادند. سفر الحق و الانصاف به ما غذاهای خوبی می
Made with FlippingBook flipbook maker