سالهای سکوت
16 های سکوت سال گفت تشخیصصلاحیت خوب ی امور خارجه به آنها می دادند ولی اداره ی گذرنامه ارائه می یا اداره و بد با ماست نه با دیگری و این جواب کوتاه به قدری محکم و قطعی بود که هیچ شخص و یا مقامی در آن زمان جرئت و جسارت آن را نداشت که کوچکترین اظهار نظر علیه آنها بکند و به این ی ایران از کشور شوروی اخراج شدند در ترتیب حدا کثر پس از یک سال جمیع بهائیان تبعه صورتی که به ظاهر خودشان تقاضای خروج از کشور شوروی کرده بودند. این قضیه یک وحشت و زده و پریشان و غمگین بودند. اضطراب عجیبی در احبا به وجود آورده و همه نگران و وحشت ها انداخته بود کمتر از خبر طاعون و وبا و بلاهای دیگر ای که این خبر در قلب نگرانی و دلهره تر آسمانی نبود. در همین وقت الفت و محبت و اتحاد و وحدت احبا بیشتر شد و آنها به هم نزدیک شان بیشتر شد. معمولاًً در آن ایام وقتی دو نفر الاذ کار شرکت شدند و در جلسات هفتگی و مشرق رسد و آن پرسیدند که جواز اقامت شما کی سر می رسیدند بعد از ادای الله ابهی از هم می به هم می های قحطی هم تبسم و امید خود را حفظ کرده بودند های بشاش و خندان که حتی در سال صورت الحال بودند. ا کنون غمگین، نگران و پریشان محفل مقدس روحانی که وضع را بدین حال دید چاره را در این دانست که از حضور انور حضرت ولی امرالله کسب تکلیف نماید لذا تلگرافاً چگونگی اوضاع را به حضور مبارک عرض نمود. پس از چندی جواب تلگراف از حضرت ولی امر رسید و همان روز احبا جهت استماع مضمون ای تلگراف به حظیرةالقدس دعوت شدند. آن شب در سالن و ایوان حظیرةالقدس هلهله و غلغله العاده قبل از ساعت مقرر در جلسه حاضر بودند و جای نشستن برپا بود احبا با ذوق و شوق فوق ی عمومی، ی اول و دوم سالن وجود نداشت. قرار محفل بر این بود که قبل از شروع جلسه در طبقه ی محفل روحانی داشته باشند تا تلگراف مبارک را خوانده و ترجمه نمایند و بعد آن را آنها جلسه به سمع احبا برسانند و احتیاطاً جهت این که در این موقعِ دقیق و حساس کسی مزاحم آنها نشود و وقت آنها را نگیرد جلسه محفل را در منزل جناب آقا غلام ذبیحی که عضو محفل روحانی بود و ای الاذ کار بود منعقد نموده بودند. خوب به خاطر دارم که چندین دفعه نماینده شان مقابل مشرق منزل گویند ی محفل رفت و هر دفعه آمد و گفت می از طرف جلسه عمومی جهت کسب اطلاع به جلسه هنوز ترجمه تمام نشده است. بالاخره پس از مدتی که برای منتظرین بسیار سخت و طولانی گذشت اعضای محفل روحانی دسته جمعی وارد شدند و رئیس محفل پشت میز خطابه قرار گرفت. های نگران و مشتاق و امیدوار خود را به رئیس محفل احبا با قلوبی پر هیجان و متلاطم، چشم
Made with FlippingBook flipbook maker