Memoirs – Showra Makaremi

99

رذگ

کنــم، مــردان و زنــان و کودکانــی ‌ پلیــس، بــه دور و بَــرم نــگاه می بینــم کــه بــا چشــمانی گودرفتــه، پاهــای بــدون جــوراب ‌ آواره را می اند. ‌ هــای چروکیــده، روی نیمکــت گمــرک منتظــر نشســته ‌ و بارانی منتظـر قاچاقچـی کـه بـه آنهـا قـول داده برایشـان ویـزای ورود به فرانسـه بگیــرد، کــه دیگــر نخواهــد آمــد، کودکانــی ســاکت روی زانوهــای های ســفید، محــل ‌ اند. ایــن راهروهــا بــا ســنگفرش ‌ مادرشــان نشســته شناســی. وارد دفتــر ‌ ی آمــوزش مــن اســت در مردم ‌ تحقیقــات دوره روم. ‌ ی انتظـار” مـی ‌ شـوم و بـه محلـی بـه نـام “ناحیـه ‌ بازرسـی پلیـسمی ای ‌ ی انتظـار” اسـت. ناحیـه ‌ ی ایـن “ناحیـه ‌ ی دکتـرای مـن دربـاره ‌ رسـاله شــود. ‌ کــه هنــوز خــاک فرانســه محســوب نمی در جریـان تحصیـل بـه وجـود ایـن ناحیـه پـی بـردم. یـک انجمـن گشـت بـرای کار در مرکـزی ‌ مـددکار قضایـی بـه دنبـال داوطلـب می شــوند و بعــد از چنــد روز ‌ کــه مســافرهای غیرقانونــی نگهــداری می ی ورود به فرانسـه دارنـد یا بـه کشورشـان بازگردانده ‌ بازداشـت یـا اجـازه شـکل شـبیه دیگـر بناهـای فلـزی ‌ شـوند. سـاختمانی اسـت مستطیل ‌ می خوردگــی ‌ ی صنعتــی فــرودگاه، در خــمِ یــک پیــچ در گره ‌ در منطقــه هــای بزرگــراه. ‌ هــا و خروجی ‌ جاده توانیـم دو نفـری وارد ایـن مرکـز تحـت ‌ بـه عنـوان مشـاور حقوقـی می ی پلیـس بشـویم. بعـد از مراحـل بازرسـی پلیـس و عبـور از یـک ‌ اداره ی اول ‌ هـا بـه طبقه ‌ راهـروی زردرنـگو خاکسـتریِ سـرد و خالـی، از پله رسـیم کـه در آن مسـافرهای بـدون ویـزا، پناهجویـان و دانشـجوهای ‌ می شــوند، چندیــن ‌ هــا بــاز نمی ‌ شــوند. پنجره ‌ آفریقایــی نگهــداری می راهروهـا را تحـت نظـر دارنـد و دور سـاختمان دو ردیـف سـیم ‌ دوربیـن هایشــان ‌ هــا منتظرنــد پرونده ‌ خــاردار کشــیده شــده اســت. خارجی ی همکـف مـورد بررسـی قرار گیـرد: آنجا ‌ توسـط امـور اداری در طبقـه دفتـر پلیـس بـرای مصاحبـه بـا پناهجویـان اسـت و سـالنی کـه از آنجـا ه ـای دس ـتبند ب ـه دس ـت را واحده ـای مخصـوص پلی ـس ب ـه ‌ اخراجی

Made with FlippingBook HTML5