Memoirs – Showra Makaremi

71

اه‏تشا دای

اینجـا چـی میکشـیم. بعـد از آن روز چنـدان طولـی نکشـید شـاید هفتـه دوم اسـفند همـان سـال بـود کـه بـرای چندمیـن بـار فاطمـه عـودت داده شـد سـپاه. امـا مختومـه اعـام شـد و از ۶۳ تـا اواخـر سـال ۶۰ ایـن دفعـه پرونـده سـال نـو تجدیـد محاکمـه بوسـیله دو بازجـو، نصیبـی و اسـفندیاری، شـروع برگشـته ‌ ب ـود کـه ه ـر روز مرت ـب آن بخت ۶۴ شـد. درسـت اول سـال را میآوردنـد داخـل اتـاق بازرسـی همـراه بـا چنـد تـا از خواهـران تـوّاب ان ـد. تشـکیل پرون ـده ‌ کـه ت ـا قب ـل از انق ـاب شـاگردان خـودش بوده جدیـد بـر آن مبنـا بـود کـه هـر روز مرتـبشـرح حـال خـود را بنویسـد، از کلس اول دبسـتان تـا دبیرسـتان و دانشـگاه، چگونگـی ازدواجـش، نحـوه اسـتخدامش در وزارت آمـوزش و پـرورش، تاریـخ اسـتخدامش، تعــداد دبیرســتانهایی کــه در آنهــا تدریــس کــرده، چــه اشــخاصی را میشناسـد، ب ـا چـه اشـخاصی رف ـت و آم ـد داشـته، خلصـه ب ـه ق ـول معـروف از سـیر تـا پیـاز از یـک زندگـی سـی و چنـد سـاله. نویس ـی بلانقط ـاع از ‌ حال ‌ درس ـت م ـدت هش ـت م ـاه تم ـام آن شرح سـاعت هشـتصبـح تـا چهـار بعدازظهـر داخـل دفتـر دو بازجـو یعنـی آقایـان نصیبـی یـا اسـفندیاری ادامـه داشـت. در آن بیـن هـر دو هفتـه یکمرتبـه پـدر و مـادر و دو فرزنـد فاطمـه را احضـار میکردنـد در همـان اتاق ـی ک ـه فاطم ـه ب ـود. ب ـرای تطبی ـق دادن صح ـت و س ـقم آنچ ـه را فاطمـه از شـرح حـال خـودش از گذشـته یادداشـت کـرده و آنچـه را هـای ‌ از مـا سـؤال میکردنـد کـه مطابقـت میکنـد یـا نـه. مثـاً از بچه هـا رفـت ‌ فاطمـه سـؤال میکردنـد، آنوقـت کـه مادرتـان آزاد بـود بـا کی و آمـد داشـتید؟ در صورتـی کـه روزی کـه فاطمـه را بازداشـتکردنـد، ماهـه بـود. در ضمـن ضبـط صـوت ‌ پسـرش سـه سـاله و دختـرش پنـج هـم میگذاشـتند تـا صداهـا را ضبـط کننـد. مخصوصـاً یـک روز از مـادر فاطمـه سـؤال میکننـد، میگوینـد شـما اید و ‌ در منــزل فاطمــه نشســت داشــته ۵۹ روز پنجــم تیــر مــاه ســال

Made with FlippingBook HTML5