Memoirs – Showra Makaremi
90
ها یادداشت
و دو پاســدار از او حفاظــت میکننــد. جــوان مذبــور بعــد از ســام و علیـک و احوالپرسـی چـرب و نـرم از طـرف مقابـل سـؤال میکنـد، از و دو جمهـوری اسـامی چـه برداشـتی داریـد؟ یـا از شـهادت هفتـاد ای داریـد؟ بعـد از خاتمـه سـؤال و جـواب، تـن یـاران امـام چـه خاطـره اینکـه جـواب طـرف مقابـل چـه باشـد نمیدانـم، البتـه جوابهـای مـن تـوأم بـا صراحـت لهجـه بـود. شــده میدهــد میگویــد آن خلصــه بعــد یــک ورقــه کاغــذ چاپ ایســت، در آن نوشــته شــده اســت را بخــوان. آن نامــه یــک تعهدنامه کـه حـق برگـزاری هیچگونـه مراسـم عـزاداری نداریـد. حـق برگـزاری مجلـسختـم نداریـد نـه در مسـجد و نـه در منـزل و نـه در دارالرحمـه. از گریـه کـردن بـا صـدای بلنـد خـودداری شـود و همچنیـن از تـاوت قـرآن. بعـد هـم خـودش نامـه را برایـت میخوانـد و میگویـد، تخطـی از هـر یـک از آنهـا مخالفـت بـا نظـام جمهـوری اسلمیسـت. شـخص خاطـی بـه سـختی مجـازات میشـود. سـپس نامـه را داد بـه مـن و گفت امضـا کـن کـه مـن بـااراده آن نامـه را ریـز ریـز کـرده روی میـزش ریختـم. بعـد از آن تعـدادی سـؤال و جـواب دیگـر شـد کـه دو نفـر از بیـرون آمــده مــرا گرفتنــد. از در دیگــر زنــدان بــرده انداختنــد تــوی یــک ماشـین آوردنـد فلکـه فـرودگاه و آنجـا رهایـم کردنـد و آن تکـه کاغـذ را ه ـم در جیب ـم گذاش ـتند ک ـه در آن نوش ـته ش ـده ب ـود: دارالرحم ـه، و قب ـر شـماره... ۵ ، ردی ـف ۲۵ قطع ـه البتـه در آن قطعـه و قطعـات دارالرحمـه تعـداد زیـادی از آن قالبهـای هــا کــه زیــاد کنجکاونــد ثابــت ســاخته ســیمانی هســت. بعضی پیش هسـتند کـه بـدون سـنگ نوشـته انـد کـه آنهـا قبرهـای قدیمـی کرده ســاخته ســیمانی روی آن را پوشــانده بودنــد یــا بــا یــک قالــب پیش داده برگشــته عزیــز از دســت هــای بخت بودنــد، تحویــل خانواده میدادنـد و تعهـد میگرفتنـد کـه سـر قبـر خالـی هـم گریـه نکننـد. حال
Made with FlippingBook HTML5