سال‌های سکوت

90 های سکوت ‌ سال ستمی که شده وادار به این اقرار و اعتراف نمایند که امرالله نهضتی است علیه دولت. و بالاخره ای بود که مأمورین سنگدل را تهییج ‌ ای داشتند و این خود مسئله ‌ آقای دکتر هیکل درشت و ورزیده نمود. و ایشان بدون هیچ ‌ های فولادی و یا استفاده از چکمه و شلاق می ‌ و تحریک به تمرین مشت مانع و مقاومتی ضربات کشنده را تحمل و آتش خشم و غضب درون آنها را قدری آرامش و تسکین ی سیاسی بالای سرشان حضور ‌ ی ایشان، دکتر مخصوص اداره ‌ دادند. معمولاًً موقع شکنجه ‌ می گفت هنوز محل دارد و در ‌ گرفت و گاهی می ‌ رفتند نبض ایشان را می ‌ داشت و وقتی که از حال می کرد که نبض به حالت بحرانی ‌ دادند و گاهی اشاره می ‌ ی خود ادامه می ‌ همان حال مأمورین به شکنجه رسیده است و چند دقیقه باید دست نگه داشت (حضور دکتر در موقع شکنجه منحصر به یکی دو بایست با شدت عمل با آنها رفتار شود حضور ‌ نفر نبود بلکه دکتر در موقع شکنجه کسانی که می های شب جهت رعب و ترس در ماشین رو بسته به منظور اعدام ‌ داشت). دکتر زین را بارها در نیمه کردند که گور خود را بکند ولی در ‌ به خارج شهر بردند و بیل و کلنگ به دستشان داده مجبور می گفت دستور است که یک فرصت دیگر ‌ دقایق آخر شخص مأموری با موتورسیکلت سر رسیده و می ی شخصی را که شبانه و مخفیانه دور از انظار گور خود را ‌ توان حالت و روحیه ‌ به او بدهیم. آیا می کند مجسم نمود؟... ثبات و استقامت و شجاعت و شهامت دکتر سبب شد که استنطاق ایشان به ‌ می طول انجامید و ایشان از این بابت صدمات زیادی دیدند. صفحه بود. تا وقتی ۱۰۵ مجلسی که مستنطق آماده نموده بود و ایشان امضاء کردند ‌ خلاصه صورت های ‌ نوا به قدری مشت و لگد و شلاق ‌ مجلس ضخیم تنظیم شد و به انتهی رسید دکتر بی ‌ این صورت ها بعد از استنطاق ‌ هسته فولادی خورده بود که از سه مجرای او خون جاری شده بود و مدت های داخلی ایشان در زندان التیام نیافته بود و مرتب جریان خونریزی برقرار بود به طوری که ‌ زخم سوخت. ‌ شان به حال ایشان می ‌ دل زندانیان هم اطاق داند چه زجرهایی بر سر این خادم امرالله آوردند. پس از چندی ایشان را با سایر کارمندان ‌ خدا می ی ایران نمودند و در مشهد مدتی به خدمت امرالله و عضویت محفل ‌ قونسولگری ایران روانه روحانی سرافراز و مفتخر بودند تا این که به ملکوت ابهی صعود نمودند. سایر اعضای محفل مقدس روحانی آقایان شهیدی، کوچرکلینسکی (قدسی)، ذبیحی، رشتی، بهره و نصیب نماندند و به هر یک ‌ کدام از این جام بلا بی ‌ همدانی، رحمانی، غلامی و بسیم هیچ

Made with FlippingBook flipbook maker