سالهای سکوت
101 لصفصف حال شد ضعف کرد و افتاد. او جوانی بود قوی و درشت و بهائی را به قدری زدند که چند دفعه بی ها را تحمل نمود تا این که مأمورین جام بلا و شقاوت را لبریز و مالامال نموده ی این شکنجه همه ای وا حالی در گوشه ظلم و ستم را به حد اعلای خود رساندند و این جوان را در حال ضعف و بی ی او آویزان ای را که به قیطان ابریشمی بسته شده بود به بیضه دارند و شلوار او را درآورده وزنه می کنند. از شدت درد و رنج فریاد و فغان جوانی که تمام زجرهای قبلی را با سکوت تحمل کرده می کردیم. گفت که ما هم که ناظر این صحنه بودیم به حال زار او گریه می رسد. او می بود به آسمان می هوش شد و ای نگذشت که بی جوان تحمل ایستادن نداشت زیر بغل او را گرفته بودند چند دقیقه شد. دکتر آمد نبض ی یک توپ فوتبال شده بود و در وسط پاهایش جا نمی های او به اندازه بیضه او را گرفت و سری تکان داد او را خواباندند و پاهایش را پهن کردند و آب به سر و رویش پاشیدند و او را به بیمارستان بردند و در آنجا به ملکوت ابهی صعود نمود. الله اخگر آقای امین داد و این که آنها چقدر کنم که آن هم سادیسم مأمورین را نشان می یک صحنه دیگر را نیز ذکر می بردند. پناه لذت می از زجر و شکنجه دادن مظلومین بی الله اخگر دوست بسیار عزیز و گرام بنده نیز جزو کسانی بودند که در همان شب اول آقای امین توقیف شدند. ایشان از علما و فضلای ریاضی و استاد دانشگاه در آن زمان بودند. در تمام پایه ایشان وجود نداشت. مردی پا ک و مؤمن، امین، محجوب و ترکمنستان بیش از چند نفری هم های جناب فروتن دوره موقّر و محبوب القلوب اساتید و دانشجویان بودند. ایشان از دوستان و هم بودند. به زبان عربی مسلط بودند و نزد اساتید آن را فرا گرفته بودند. در اصول و مبادی امری اطلاعات وسیع و عمیق داشتند و در تشکیلات و لجنات امری مشغول به خدمت بودند. ایشان هنوز در قید حیاتند ولی بعد از حبس و تبعید به سیبری حق استادی از ایشان سلب شد و این اواخر در اطاق ماه آخر را با ایشان هم ۸ ً های نزدیک مرو دبیر بودند. بنده در زندان تقریبا یکی از شهرک کردیم. صد و بیست نفر در یک اطاق بزرگ زندگی می بودم و در آن موقع ما یک های زانویش متورم نمود و روی زانو نشسته بود کاسه الله هنوز مراحل انتظار استنطاق را طی می امین
Made with FlippingBook flipbook maker