سالهای سکوت
102 های سکوت سال ی زخم نرسیده بود اما طاقت تحملش هم سلب شده بود. در این وقت مأمور ولی هنوز به مرحله نظیر بود جلو آمد و مثل قصابی که ای که در سادیسم و شقاوت و سنگدلی مشهور و بی شکنجه کشد تا چاقی و ضعیفی او را بفهمد ی مال می بخواهد مالی را بخرد و دست به شانه و گردن و سینه ایستد دست چپ خود الله می گوید «بد نیست» بعد پشت سر امین ی او کشیده می دست روی شانه ی راست او کند ضرباتی مانند پتک به شانه گذارد و با دست راست شروع می ی او می را روی شانه شود. کوبد که شانه درست مثل ذغال سیاه می اش می زدن. ده مشت پی در پی به یک محل روی شانه اند اشک کباب باعث گوید « استراوسکی ـ ترحم کن». اما گفته الله در این موقع فقط می امین ی مظلومان همیشه سبب هیجان و طغیان اشقیا و ظالمان بوده و این است طغیان آتش است. آه و ناله شود. بعد از این عمل، این الله قهقهه و خنده بلندتر و بلندتر می که در مقابل تقاضای ترحم امین آشام کاری کرد که در سنگدلی و شقاوت بربرها را روسفید و سرافراز گردانید. او با لحنی جلاد خون داد گفت: «و این هم آخرین لذت من» همه که کاملاً آرزو و طلب و شدت اشتیاقش را نشان می های الله روی زمین افتاده بود. چشم منتظر بودند بدانند که آخرین لذت او چه چیزی است. امین ها خودش زجر بزرگی بود. در این وقت مأمور خم شده و ناظرین گریان بود چه که دیدن این صحنه الله که آزرده و سیاه شده بود را درست ی امین ی روی شانه با پشت انگشت سبابه و وسطی عضله العاده این قسمت کند. این شخص با قدرتی فوق مثل گازنبری گرفته شروع به فشار دادن و کشیدن می الله مثل صندوق چوبی که بخواهند با میخ کش، میخی از کشید که بدن امین آزرده و رنج دیده را می رسید و اشک کرد و فریاد و فغان دلخراش او به آسمان می خورد و حرکت می آن بکشند تکان می ناظرین جاری بود. سپس مأمور ظالم بلند شده در حالی که برق شادی و رضایت از چشمانش کشی. سپس با به چه صدای خوبی داری و چه خوب جیغ می گوید به الله می درخشید به امین می چشمانی که این دفعه آثار خشم و غضب از آنها نمایان بود خم شده و با صدایی که شباهت به غرّش گوید: اش از دستش فرار کند می ترسد که طعمه ای داشت که خود را روی شکار انداخته و می درنده «خوب یک دفعه دیگر هم تکرار کنیم» و در نهایت سیه دلی و خشم و غضب عمل خود را تکرار ای از سادیسم یک مأمور شکنجه. تذکره باید گفت شکنجه و آزار قبل از کرد. این بود نمونه ی چهارم به خیابان ی طبقه استنطاق به قدری سنگین و شدید بود که چند نفری خود را از پنجره ها ی سیاسی جهت جلوگیری از این عمل جلوی پنجره پرت کردند که همگی کشته شدند لذا اداره های آهنی نصب کرد. نرده
Made with FlippingBook flipbook maker