سالهای سکوت
108 های سکوت سال شان زبانه کشید و بر شدت قساوت افزودند ولی ایشان همان طور سا کت عاقبت آتش خشم و غضب القلبی که صفات انسانی خود کردند. در این وقت مأمور سنگدل شقی و آرام به صورت آنها نگاه می گناه کوبید که سر ای بلند کرد و چنان به فرق ارباب مظلوم بی را به کلی از دست داده بود چهار پایه و استخوان سینه را شکست. این وجود نازنین پس از مدتی زجر و شکنجه در همان زندان به ملکوت ابهی صعود نمود و طعم شهادت را چشید. سه فرزند آقا علی اصغر مانی سرپرست شدن اولاد و اطفال بهائی بعد از توقیف و کسی و بی قبلاً یکی دو واقعه در مورد بی شان را ذ کر نمودم. اینک یک حکایت جگرسوز و جانگداز دیگر جهت مزید بازداشت والدین شود مشتی از خروار است. شود. البته آنچه در اینجا نوشته می اطلاع بیان می ها قبل فوت کرده بودند و یک پسر همسر جناب آقا علی اصغر مانی برادر لقائیه خانم شهیدی سال کنم و به اصل موضوع نظر می و دو دختر جهت شوهر خود به یادگار گذاشته بودند. از جزئیات صرف پردازم. ای از اطفال است می سرپرست شدن عده که نشان دادن شرایط و موارد بی های خود را به منزل شوند. فوراً برادرزاده صبح وقتی لقائیه خانم از توقیف برادر خود مطلع می ها نیز که قبلاً یتیم شده بودند خیلی زود گیرند و بچه آورده و خدمت و پرستاری آنها را به عهده می شوند ولی به زودی های مادری از ایشان دیده بودند مأنوس می ی مهربان خود که محبت به عمه ی مهر و محبت را بر آن کودکان بینوا روا نداشته و لقائیه خانم را دست قدرت ظالمین این آشیانه ی پناه شدند ولی خوشبختانه عمه کس و بی ها یتیم و بی ی دوم بچه نیز توقیف کردند و برای دفعه ها تر ایشان زیور خانم به دادشان رسید و آنها را به منزل خود برد. این بار هم باز همان دست بزرگ های شب پاسبان زیور مانع شدند که این تکفّل و سرپرستی دوامی داشته باشد. پس از چندی نیمه کند و چون نام فامیل زیور خانم و برادر توقیف شده با هم ها را به کلانتری احضار می خانم و بچه سرپرست متعلق های بی گویند بچه گیرند و می ها را از او می متفاوت بوده با تهدید و توپ و تشر بچه برند. خانه می ها را گرفته به یتیم به دولتند و تو حقی نداری که آنها را پیش خود نگهداری و بچه ی خودمان را گویند که عمه کنند و می ی خود مأنوس بودند گریه و شیون می ها که به عمه بچه
Made with FlippingBook flipbook maker