سالهای سکوت
114 های سکوت سال از جمله شروع شد ولی حکایت عجیبی است دولت ایران و شوروی تصمیم داشتند که ایرانیان احبای الهی را از زندان آزاد نمایند و به ایران منتقل کنند و دولت ایران از ابتدای قضایا کوشیده گناه و مظلوم خود رفع مظالم نموده و از منافع و حقوق از دست ی کثیری از اتباع بی بود تا از عده ها کشمکش و مذا کرات بین دولتین قرار بر این ی آنان دفاع کند. و به همین دلیل پس از مدت رفته حد تحویل بگیرد و دولت شوروی طور که هستند در سر ی ایرانیان را همان شد که دولت ایران همه ی سیاسی ی بنده را اداره برداری و ویزا (گذرنامه هم با عجله و سرعت، تمام لوازم و وسائل از عکس قطعه عکس که در زندان گرفته شده بود با ویزایی که مدت اعتبار آن تمام ۶ پس از چند ماه تبعید با شده بود به سیبری فرستاد) برای گذرنامه و حتی باطل کردن اسناد و مدارک اتهام مطابق های اخیر، خلاصه تمام وسایل حرکت و تبعید به ایران آماده بود و حتی چند کامیون مجلس صورت حد برده تحویل دادند. ولی ید ای از احبا جزو آن دسته بودند به سر تعدادی از زندانیان را که عده ی قضا و قدر تصمیم دولتین را باطل نمود و مانع اجرای آن شد. مشیّت قدرت الهی از پشت پرده کن نشوند زیرا در ایران قضایایی پیش آمد که الهی بر آن قرار گرفت که احبای او از روسیه ریشه دولت ایران از پذیرش اتباع خود دلسرد شد و دولت روسیه هم از تحویل دادن آنها پشیمان شد. کار صد نفر با هم بودیم متفرق کردند به تعویق افتاد و گره خورد و باز ما را از آن بارا ک بزرگ که چند ها تقسیم نمودند. و به سلول برگشت به سلول های تر و اطاق این دفعه ما را، زندانیانی که در بارا کِ مذکور بودیم، به قسمتی از زندان که نسبتاً وسیع بزرگی داشت منتقل کردند و تا زمانی که به سیبری تبعید شدیم از این ساختمان به جای دیگری گیری شد. گاهی در زندان سخت منتقل نشدیم. در اینجا مدتی سکوت برقرار بود و خبری شنیده نمی کردند ها را باز می گذاشتند و قفل دادند و زمانی ما را تقریباً آزاد می شد و شدت عمل نشان می می کس حق دادند که زندانیان با مراعات شرایطی آزادانه به مستراح بروند ولی هیچ و حتی اجازه می رفتن به سلول دیگر را نداشت. هایی مشاهده گشت و حرکتی پیدا شد. این دفعه با عجله و خیلی پس از چندی باز در زندان فعالیت آباد و کارمندان زندان که تا این زمان اصلاً فوری شروع کردند به آزاد کردن زندانیان در شهر عشق
Made with FlippingBook flipbook maker