سالهای سکوت
119
لصفصف
اجتماع در حیاط زندان در انتظار تبعید ا کتبر صبح زود بدون این که به ما نانی و یا آبی بدهند ما را از اطاق زندان با تمام بار و ۳۰ روز ها همه حاضر و آماده مان خارج کردند و به حیاط بزرگ زندان بردند. همه جمع بودند. پرونده بنه هایی درست کرده بودند که حرارت آفتاب آسیبی به بان بود. جهت کارمندان زندان و مأمورین سایه آباد هنوز در آن موقع به شدت گرم آنها نرساند. ما هم طبق مقررات بایستی در آفتاب سوزان (عشق بود) سرپا بنشینیم. در اطراف ما چندین سرباز مسلسل به دست ایستاده بودند و هر یک از آنان پایید. سربازها بسیار خشمگین و عصبانی و خشک ی مربوط به خود را با دقت و احتیاط می ناحیه ای هم با بودند. علاوه بر آنها چند نفر سرباز تفنگ به دست در وسط ما آماده ایستاده بودند و عده های تعلیم دیده را در دست داشتند. در آن روز ایرانیان را از تمام ی سگ اسلحه کمری قلاده های شهر در اینجا جمع کرده بودند. آن روز یکی از روزهای فراموش نشدنی بسیار سخت و زندان ی کوچک و سوزنا کی واقع و رفع ی زندان، حادثه ای از محوطه سنگین و دلخراش بود. در گوشه شد. شکر خدا را که تمام این وقایع به ضرب و شلاق برطرف و احتیاج به تیراندازی نشد. شاید در های مربوطه هریک در جای خود قرار حدود ساعت ده مقدمات کار تمام شد و اعضای کمیسیون خواند و چند نفر در جاهای مختلف به جای بلندگو اسم را تکرار گرفتند. یک نفر اسمی را می رفت و در جاهای متعدد از نظر چندین ی خود جلو می کردند و صاحب اسم با تمام بار و بنه می کردند و گذشت و آنها او را با عکس و مشخصات مذکور در پرونده، مقایسه و معاینه می مأمور می رفت و مأمورین بازجویی با دقت کامل و تأمل دقیق تمام اشیاء آمد جلو می ا گر اشکالی پیش نمی رفت. در کردند. کار با تأنی و کندی پیش می و لباس و آنچه داشت حتی لباس تنش را بازجویی می کردند. تفتیش بدنی توجه مخصوص به کشف اسلحه حتی یک سوزن می محل تبعید ما سه ایالت از جمهوری قزاقستان بود. اول، ایالت قزاقستان شمالی، دوم، ایالت پاولادارسک و سوم، ایالت کوچیتاوسک. در هریک از این ایالات چند مرکز جهت تبعید ایرانیان در نظر گرفته شده بود و اشخاصی که باید به هر یک از این مراکز فرستاده شوند قبلاً تعیین شده های هر مرکز معلوم بود. هر وقت مسافرین کردند. تعداد واگن بندی می بودند و اکنون افراد را دسته شدند چند نفر مستحفظ که مأمور این کار بودند با تفنگ و مسلسل و حداقل ده یک واگن آماده می بردند های باری می نمودند و مثل گوسفند به واگن سگ، تبعیدشدگان را از درب زندان خارج می
Made with FlippingBook flipbook maker