سالهای سکوت
4
های سکوت سال
با تمام قوا بکوشیم. رسد در واقع به نیت انتشار نوشته نشده های سکوت به دست شما می این کتاب که امروز به اسم سال اعظم، عضو محترم بیت است بلکه در واقع گزارشی است که جناب علیزاد به تشویق جناب فتح تهیه و برای حفظ در ۱۹۷۶ العدل اعظم الهی، بعد از بازگشت از زیارت اعتاب مقدسه در ژانویه آرشیو معهد اعلی به حیفا ارسال نمودند. بدون شک دقت و ظرافتی که در بیان جزئیات این سال به کار رفته است حا کی از تأثیر عمیقی است که این وقایع ۳۵ ها پس از گذشت یادداشت است. انگیز بر دل و روح جناب علیزاد به جا گذاشته غم کنند: اند چنین اشاره می هایی که در مورد شرح زندگانی خود نوشته ایشان در یادداشت ی متعصب در بشرویه در خانواده ۱۹۱۰ جانب اسدالله علیزاد در سال ... و این های مسلمان متولد شدم و سه ساله بودم که پدرم آقا میرزا هادی رهنما که از خانواده آباد شد و از آنجا به تاشکند رفت و در آن شهر در مشهور بشرویه بود عازم عشق شود دانست آشنا می ضمن کار با آقا عبدالرحمان تاتار مسلمان که زبان فارسی هم می شود و در ضمنِ کار با جناب استاد عبدالکریم معمار و بینشان صمیمیت برقرار می کنند و پس از چند آباد بودند آشنایی پیدا می و مبلّغ یزدی که از سا کنین اولیه عشق گردند. پدرم در تمام مراحل ملاقات هر دو توسط این بزرگوار به فوز ایمان نائل می شمردند. زندگی مطیع ایشان بودند و ایشان را پدر روحانی خود می خبر ایمان پدرم به زودی به بشرویه رسید و سر و صدایی به پا شد و در همین ایام هم عموی ارشد من بالنیابه از طرف پدرم، مادرم را طلاق داد و من و خواهرم را از مادر گرفت و ما از دیدار پدر و مادر محروم بودیم. مادربزرگ پدری من که در سنین ی او بودم من را نزد خویش برد و از هیچ نزدیک به هشتاد بود و من اولین نوه کرد به قسمی که من عدم وجود مادر را چندان حس خدمت و محبتی کوتاهی نمی شدم ولی کردم البته مادرم را خیلی دوست داشتم و جهت او بسیار دلتنگ می نمی کرد و خواهرم را عموی ارشدم هایش کمبود مادر را رفع می مادربزرگ با محبت میرزا غلام به منزل خودش برد و از او نگهداری کرد، و مادرم بعد از طلاق از بشرویه عزیمت نمود.
Made with FlippingBook flipbook maker