سالهای سکوت
5 شبی وارد بشرویه شد و به منزل مادربزرگ آمد پدرم قبل از جنگ جهانی اول نیمه ی آجیل را در اختیارم و من را بیدار کرد. پدر، من را روی زانویش نشاند و کیسه ام از پدرم به خاطر دارم. قبل ای است که از دوران کودکی گذاشت و این یگانه واقعه از این فقط اسم او را شنیده بودم. تصدیق بودند علناً به تبلیغ امرالله با ک و تازه ابوی از آنجایی که مردی جسور و بی ی مبغضین و مغرضین قرار گرفتند ولی به فضل حق هر پرداخت و بارها مورد حمله دفعه خوب از عهده برآمدند و از خود دفاع نمودند تا این که صحبت از قتل ایشان آباد عزیمت نمایند و ایشان پیش آمد و احبا صلاح در این دانستند که ایشان به عشق هم اطاعتاً حرکت کردند و بنده را نیز که مدتی در مکتب درس خوانده بودم با خود ی خانواده در بشرویه ماندند. بردند و بقیه ها در حال ها ناامن بود و منشویک میلادی با وجود آنکه راه ۱۹۱۹ در ماه ژوئن آباد شدیم و پدرم که قبلاً آباد بودند ما به خوبی و خوشی وارد عشق تخلیه کردن عشق شدند ی جناب آقا عبدالرحیم را که دایی ناتنی من حساب می آباد بود مغازه در عشق پیدا کرد و ایشان ما را به منزل خود بردند و حدود یک ماهی از ما بسیار خوب پذیرایی کردند و در همین موقع شهر هم بسیار ناامن و هرج و مرج بود زیرا ها قرار بود وارد شوند این کردند و بولشویک آباد را تخلیه می ها عشق منشویک ها و هم اراذل و اوباش روز و شب به منازل ریخته است که هم سربازهای منشویک ها ی همان سال بلشویک ماه ژوئیه ۱۷ کردند تا این که در چپاول و قتل و غارت می آباد شدند و به زودی امنیت کامل در شهر برقرار شد... بدون زد و خورد وارد عشق آباد عازم تاشکند شدند و تحصیلات جناب علیزاد پس از تکمیل تحصیلات متوسطه در عشق ۱۳ به اتمام رسانیدند. ایشان در تاریخ ۱۹۳۳ سیم در سال های بی ی فرستنده عالیه خود را در رشته ترین دختر آقا سید مهدی گلپایگانی فاضل جلیل با رضوانیه خانم گلپایگانی کوچک ۱۹۳۵ مه میلادی که جمیع احبا از ادارات اخراج شدند به سِمَت ۱۹۳۸ بهائی ازدواج نمودند و تا سال بازداشت و در ۱۹۳۸ فوریه ۲۸ آباد مشغول به خدمات بودند. در مهندس در ایستگاه رادیو عشق ۱۵ ی ایشان در نوامبر سال بعد با سایر احبا به سیبری تبعید شدند. رضوانیه خانم و پسر چند ماهه به ایران تبعید شدند و مدتی با خواهر خود سعیده خانم گلپایگانی (صهبا) در مشهد و ۱۹۳۸ مه گفتار پیش
Made with FlippingBook flipbook maker