سالهای سکوت
81 لصفف داد که قبل از ما هم از اطاق دیگر تفتیش به عمل آمده و این دفعه زیادی جمع بود و این نشان می هایی گذاشته بودند که محوطه را مثل تفتیش عمومی زندان است. در چندین محل محوطه، نورافکن ی این بود ماند. تمام آثار و علائم، نشانه کرد و هیچ چیز از نظر مأمورین مخفی نمی روز روشن می شان به خواندن «هَل مِن مفرّج» ها نیست. احبا تماماً در قلوب که این تو بمیری از آن تو بمیری گفتند خدایا تو خودت ها هم می خواندند و روس مشغول بودند و مسلمین بلند بلند آیةالکرسی می های فلزی شلوارها، به ما رحم کن و خودت ما را حفظ فرما. تفتیش شروع شد و تمام دکمه اش تمام شد وقتی های پیراهن را بریدند. اولین نفری که تفتیش ها و حتی زیپ ها، قزن قفلی سگک هایم باید شلوارم را نگه دارم که از پایم نیفتد، کرد با اعتراض گفت که با دست اش را جمع می اثاثیه ام را چطور ببرم؟ در جواب چنان سیلی محکمی خورد که گیج شد و افتاد. بعد از او کسی اثاثیه جرئت نکرد اعتراض کند و این سؤال را تکرار نماید. های فلزی وجود داشت تخت ۸ ی فردای آن روز قضیه و علت تفتیش روشن شد. در اطاق شماره خوابیدند. دکتر روس به نام «شابکاتیس» (وی در ای زیر تخت می ای روی تخت و عده و عده آباد در منزل جناب آقا میرزا کوچک پدر آقایان قدیمی که در آن زمان خودشان در ایران بودند عشق خوابند سر حوله را به کنار کند و پس از آنکه همه می کرد) از حوله خود قلابی درست می زندگی می کند (آن خوابد و بدین ترتیب حلقه را در گردن خود انداخته خود را خفه می بندد و می تخت می ها در طلب مرگ بودند ولی این فکر به مغز کسی خطور نکرده بود) پس از مدتی یکی ها خیلی روز زند. شود و از وحشت داد می شود و متوجه مرده می خواسته سر لگن برود بلند می از زندانیان که می دهند. در نتیجه این رویداد اطاق شوند و دربان را صدا زده مرده را به او نشان می رفقایش بیدار می آنها به شدت تنبیه شد و زندانیان چند روز جریمه شدند و اشیاء فلزی زندان به نحوی که ذ کر شد ضبط گردید تا مبادا کسی با تیز کردن دکمه فلزی شلوارش خودکشی کند. ی ارباب زاده کاظم جنابحاجی علی ی امرالله که در زندان به ملکوت ابهی صعود نمود جناب یکی از نفوس نفیسه و خادمین برازنده باشد. ایشان در ششم فوریه توقیف شدند. (عموی کاظم کاظم زاده) می زاده حاجی علی کاظم ی توقیف و بازداشت ایشان سبب تأثر و تآلم عموم احبا شد زیرا ایشان مورد توجه و احترام و علاقه
Made with FlippingBook flipbook maker