Memoirs – Showra Makaremi

79

اه‏تشا دای

اتاقـی کـه فاطمـه بـا مـادر و خواهرانـش خوابیـده بودنـد شـروع شـد. ایـن مرتبـه از خواهـران اصـرار کـه فاطمـه را حمـام کننـد و از فاطمـه ای ‌ امتنـاع کـه اجـازه نـدارم. خدایـا ایـن کلمـه اجـازه نـدارم چـه صیغـه اسـت کـه فاطمـه مرتـب آنـرا تکـرار میکنـد؟ آیـا ایـن زن بیچـاره دچـار حالـت روانـی شـده از سـایه خـودش هـم میترسـد؟ البتـه برخـورد بـا ای خیلـی تلـخ و ناگـوار ‌ یـک همچیـن موضوعاتـی بـرای هـر خانـواده و غیـر قابـل تحمـل اسـت. ولـی چـه بایـد کـرد و چـه میتوانـم بکنـم؟ حسـی و خـواب و بیـداری دیگـر ‌ خلصـه آنشـب خـودم در حـال بی متوجـه نبـودم کـه چـه پیـش آمـد. از قـرار معلـوم آنشـب بـه هـر قیمتـی کـه ب ـود خواه ـر را بردن ـد حمـام. ام ـا صب ـح آنشـب کـه خواهره ـا از خـواب بیـدار شـدند بـا چشـمان متـورم و حالـت غیرعـادی همـه مـا را دچـار شـک و تردیـد کردنـد امـا چیـزی از خـود بـروز ندادنـد و فقـط میگفتنـد، بـرای ایـن گریـه میکنیـم کـه امـروز فاطمـه بایـد دو مرتبـه هـای خـود را خـوب میشـناختیم ‌ بـرود زنـدان. مـن و مادرشـان کـه بچه حـدس میزدیـم کـه قضیـه غیـر از آن اسـت کـه آنهـا میگوینـد. آن دو خواهـر نخواسـتند مشـاهدات خـود را بـا پـدر و مـادر زجرکشـیده خـود افشـا کننـد. روز سـوم مرخصـی هـم خیلی زود گذشـت. عصـر آن روز هـم بـا انـدوه و گریـه و زاری فـراوان برگشـت زنـدان. هـم دو مرتبـه مرخصـی سـه روزه بـه زندانیها داده شـد ۶۷ اول تیرمـاه کـه شـامل حـال فاطمـه هـم شـد. این مرتبـه بـه قـول خـودش از برادرها هایـش در خـارج تلفنـی صحبـت کنـد ‌ اجـازه گرفتـه بـود کـه بـا بچه هایـشصحبـت ‌ و آنهـا اجـازه داده بودنـد کـه میتوانـد بـا شـوهر و بچه کنـد. امـا قبـل از تمـاس سـتاد خبـری را بایـد در جریـان بگـذارد. ایـن مرتبـه هـم افـراد زیـادی از فامیـل از جاهـای دور و نزدیـکآمـده بودنـد بـرای دیدنـش. شـب دوم مرخصـی بـود کـه شـماره تلفـن شـوهرش را بـه مخابـرات داد ولـی آنهـا گفتنـد کـه زودتـر از سـاعت دوازده شـب نوبـت نمیشـود. جریـان را بـه سـتاد خبـری اطـاع دادنـد. آنهـا قبـول

Made with FlippingBook HTML5