سالهای سکوت
153
لصفصف
زندگی نوین هایی داد. اولاً تا های تلخ گذشته به ما درس دو سه سالی که از زندگی ما در سیبری گذشت تجربه های خوبی و بدی هوا و سرما و ای با آب و هوا آشنا شدیم و به آن عادت کردیم. علامت اندازه دادیم. زندگی ها مثل سابق دست و یا صورت خود را به سرما نمی کولاک را یاد گرفتیم و به آن آسانی به ما یاد داد که جهت رفع گرسنگی در زمستان و یا فرار از قحطی، موقع درو، گندم خریداری و در پاییز سیب زمینی انبار نماییم. کسانی که خانواده داشتند لباس خودشان را دادند و گاو خریدند و از نیاز نمودند و یا در زمستان بچه خوک خریدند و جهت زمستان بعدی پروار شیر و چربی خود را بی کاشتند. علاوه بر این، کردند و سیب زمینی می خریدند و آن را بزرگ می ها برّه می کردند. حتی جوان ی زیادی به عناوین مختلف ساوخوز را ترک کرده و به ماریوفکا که مرکز ناحیه بود منتقل عده های اطراف، مواد غذایی مختلف از قبیل شدند. در آنجا روزهای تعطیل بازار روز بود و دهاتی فروختند و در مقابل لباس گوشت و چربی خوک و کره و تخم مرغ و در زمستان شیر منجمد می کردند. در این صورت اشخاصی که آنجا بودند خریدند یا معاوضه می ی کهنه و غیره می مستعمل، پتو ماندند بعضی از کسانی که به ماریوفکا رفتند به کار آزاد که کار پر برکتی بود مشغول گرسنه نمی گرفتند و اگر این کیلو گندم می ۵ ـ ۴ کردند و روزی بری می شدند. آنها در زمستان در جنگل درخت ای شد. عده کردند مبلغ بسیار زیادی می مقدار گندم را در زمان جنگ و یا قحطی به پول تبدیل می ی هم که سواد و صنعت داشتند در دوائر دولتی مشغول شدند. خلاصه با وفق دادن زندگی بر پایه اندیشی ایرانی ا کثراً زندگی نوینی تشکیل دادند که از زندگی بسیاری محیط سیبری و زیرکی و مآل ای آنجا ماندند و هنوز هم در آنجا هستند. از اهالی بومی هم بهتر بود و روی این اصل هم عده
Made with FlippingBook flipbook maker