سالهای سکوت
فصل هفدهم هایی که به سیبری رفتند خانم
آباد بودند شاهد و ناظر در طول مدت بیست و یک ماهی که احبای الهی در زندان مُدهش عشق رساند. زمانی حوادث و قضایای زیادی بودند که گاهی سرنوشت آنها را به پرتگاه مرگ و اعدام می انداخت و روزی درهای آزادی به روی آنان باز و سعادت به ایران نظر لطف و مرحمتی به آنان می زد. تا این که شورای عالی حکومت شوروی راه حل نهایی این کلاف سردرگم را که آنها لبخند می به دست خود پیچیده بود در این دانست که ایرانیان عموماً تبعید شوند. شان در زندان بودند داوطلب شدند که در بار هایی که کسان ای از خانم وقتی این رأی صادر شد عده گران و سنگین تبعید شوهران و برادران و یا پدران عزیز خود شریک و سهیم گردند و این کوه غم و اندوه را با تمام ثقل و سنگینی با هم و با کمک و معاونت یکدیگر به انتهی رسانند. باشد که به تر بگذرد و تر و آسان ی شدید محکومیت سبک شان، دوره دریغ لطف وجود آنها و ایثار محبت بی ی های ثابت قدم که در دامن امرالله نشو و نما یافته بودند نمونه الحق و الانصاف که این خانم فدا کاری و جانفشانی و طهارت و پا کدامنی و رأفت و محبت بودند و بنده به عنوان نمونه از چند کنم. نفری یاد می 1 1 . عظیمه خانم همسر آقا سید احمد نظمی که در همان شب اول وقوع حادثه توقیف شدند و
Made with FlippingBook flipbook maker